۱۹ سال پیش در چنین روزهایی سران ایالات متحده با قاطعیت، گردنفرازی و افتخار از برنامه خود برای توسعه دیموکراسی در خاورمیانه سخن میگفتند و افغانستان را یک نظام دیموکراتیک نمونه در میانه کشورهای عمدتا مستبد و خودکامه، قلمداد میکردند.
ادعای بیربطی هم نبود؛ زیرا همسایگان افغانستان، اغلب فاقد یک مردمسالاری بالغ و توسعهیافته هستند. در اکثر کشورهای پیرامون افغانستان، انتخابات تنها محملی برای تحمیل اراده اقلیت حاکم بر اکثریت محکوم و مشروعیتبخشیدن به حاکمیتهای خودبنیاد و اقتدارگرا است.
حضور آمریکا در افغانستان با این شعار شروع شد و در آن زمان، امیدهای گستردهای را نه تنها در میان مردم افغانستان، بلکه حتی در کشورهای استبدادزده منطقه برانگیخت؛ زیرا نسیم آزادی و مردمسالاری، مشام بسیاری را عطرآگین کرده بود و طبیعی بود که در سرزمینهای سنتی سیطره دیرپای رژيمهای استبدادی و سرکوبگر، ایجاد یک دولت دیموکراتیک، تدوین یک قانون اساسی مترقی و احیای ارزشهای حقوق بشری مبتنی بر شاخصهای طلایی دنیای مدرن و ملل متمدن، دیموکراسیخواهان سراسر منطقه را امیدوار به تغییر میکرد.
دولتسازی در افغانستان در سالهای اولیه، ظاهراً طبق برنامه پیش رفت و شور مشارکت و شوق همکاری برای ساختن یک نظم دیموکراتیک جدید در میان همه مردم افغانستان، مشهود بود. در ادامه راه اما عملکرد بد حاکمان داخلی، گسترش بیرویه فساد و قانونشکنی، و جناحبندیهای قومی، امیدهای اولیه را تضعیف کرد. این امر، با کاهش اراده و عزم کشورهای حامی دیموکراسی و در رأس همه آنها ایالات متحده امریکا همزمان شد.
با وجود تاکید مکرر غرب بر حفظ دستاوردها و دفاع از ارزشهای مدرن مانند حقوق بشر، حقوق زنان، آزادیهای اساسی و مدنی و… به نظر میرسد که اولویتهای راهبردی غرب در افغانستان به گونه ملموسی تغییر کرده، و امنیت، مبارزه با تروریزم و استقرار ثبات به مرور جایگزین دیموکراسی و مردمسالاری، دولت- ملتسازی و استقرار یک نظام دمیوکراتیک قابل تعمیم به دیگر ملتهای دچار سرکوب و استبداد شدهاست. به این ترتیب، مأموریت غرب از توسعه هدفمند دیموکراسی و حمایت پایدار از مردمسالاری و ارزشهای ضمنی آن، به حمایت از برگزاری انتخابات، صرف نظر از سلامت، شفافیت و مشروعیت آن، محدود شد.
این امر تا آنجا ادامه پیدا کرد که حتی تنشهای نامزدان پیشتاز در سه انتخابات ریاست جمهوری و دو انتخابات پارلمانی سالهای اخیر که آشکارا مشروعیت این روندها را مخدوش میکرد، تغییری قابل انتظار در موضع غرب ایجاد نکرد و به این ترتیب، این حقیقت به طور کامل احراز شد که دیموکراسی و ملت- دولتسازی از فهرست اولویتهای مأموریت غرب و ایالات متحده در افغانستان، خارج شدهاست.
در ادامه راه اما با روی کارآمدن دولت جمهوریخواه به رهبری دونالد ترامپ در واشنگتن، این تغییر موضع که البته از سالها قبل شروع شدهبود، شتاب بیشتری پیدا کرد و مواضع واشنگتن درباره آینده سیاسی افغانستان، صریحاً پرونده دیموکراسی را مسکوت گذاشت و بر “صلح با طالبان”، خروج نیروهای بینالمللی از افغانستان و صرفهجویی در هزینههای میلیاردی ایالات متحده در جنگی که به نظر ترامپ “بیهوده” میرسد، تأکید نهاد.
امضای توافقنامه صلح میان آمریکا و طالبان در دوحه، نگرانیها درباره چشمانداز نظام جمهوری در افغانستان را دوچندان کرد و هراس شدید فعالان زن، رسانهها و جامعه مدنی درباره دورنمای این آزادیها و ارزشهای مدرن را تشدید بخشید. بر بنیاد همین نگرانیهاست که صاحبنظران اکنون بیمحابا دست به مقایسه دولت به رهبری اشرفغنی با دولت کمونیستی نجیبالله، پس از قطع حمایتهای مسکو و پیش از سقوط آن به دست مجاهدین میزنند. این مقایسه به رغم تفاوتهای اساسی و بنیادینی که میان دو دوره مورد نظر وجود دارد، دستکم یک مبنای قابل توجیه دارد و آن، بیمیلی مشابه مسکو و واشنگتن به ادامه حمایت از نظامهایی است که خودشان ایجاد کردهبودند.
بر بنیاد همین بیمیلی، واشنگتن حتی سال گذشته، تلاش فراوانی به خرج داد تا انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، برگزار نشود و به برنامه آمریکا برای رسیدن به صلح، اولویت دادهشود؛ تلاشی که در نهایت، ناکام ماند و کابل یک انتخابات بحثبرانگیز را برگزار کرد که برای نخستینبار در ۱۹ سال گذشته، به وضوح فاقد حمایت حداکثری حامیان غربی دولت افغانستان بود.
در ادامه همین رویکرد، مایک پومپیو؛ وزیر امور خارجه آمریکا روز شنبه در افتتاحیه مذاکرات صلح افغانستان در دوحه قطر گفت: “انتخاب سیستم سیاسی آینده شما، انتخاب شماست.”
او افزود که آمریکا دریافته که دیموکراسی، به ویژه اصل انتقال مسالمتآمیز قدرت سیاسی، بهترین روش است. این مدل، “صلح و سعادت بزرگی را برای ما و سایر ملتهای دیموکراتیک به بار آوردهاست.”
با این حال، تصریح کرد که فقط یک راه حل برای تمام مشکلات وجود ندارد و آمریکا به دنبال تحمیل سیستم خود بر دیگران نیست. “ما قویا باور داریم که حفاظت از حقوق همه افغانها، بهترین راه برای شکستن دوران خشونت است”.
شماری از نمایندگان طالبان سخنان وزیر خارجه آمریکا را “حرف قابل تقدیر” دانستند.
حتی اگر نمایندگان طالبان نیز از سخنان آقای پومپیو استقبال نمیکردند، واضح بود که او با این پیام به قطر رفته که آمریکا دیگر از دیموکراسی در افغانستان، حمایت نمیکند؛ پیامی عمیقاً ناامیدکننده برای کسانی که تصور میکردند غرب همچنان حامی جمهوریت، نظام دیموکراتیک و ارزشهای جانبی آن است.
به این ترتیب، موضع نمایندگان کابل در مذاکره با طالبان، تضعیف شده و برای طالبان زیر سؤالبردن اصل نظام، آسانتر شدهاست. با این حساب، باید منتظر ماند و دید که آیا کابل همانگونه که در عرصه مبارزه میدانی و جنگ سخت با طالبان، پس از توافق آن گروه با آمریکا تنها ماند، آیا میتواند به تنهایی در عرصه مذاکره درباره آینده سیاسی و جنگ نرم با آن گروه نیز بر مواضع خود پایدار بماند یا در نهایت، به نفع طالبان عقب مینشیند و با آن گروه بر ایجاد یک “نظام اسلامی” مبتنی بر خوانش طالبانی، توافق میکند.
بی بی سی – فارسی