شاید خیلی از هموطنان عزیز ما که مطالعۀ کافی درجریانات سیاسی کشور و اهداف استعماری کشور های استعمارگر بخصوصامریکا ندارند، موضوع حضور امریکا را منوط و مربوط به حوادث یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ وحضور القاعده و بخصوص رهبر آن سازمان (اسامه بن لادن) بدانند، ولی حقیقت امر آن استکه این موضوع ریشه هایی در تاریخ گذشته و بخصوص در دهه های جنگ سرد بین امریکا و شوروی دارد. بعد از آن که جنگ دوم جهانی به نفع امریکا، شوروی، بریتانیا و فرانسه در سال۱۹۴۵ پایان یافت و جرمنی، ایتالیا و جاپان شکست خوردند، بعد ها جنگ سرد بین شرق و غربو بخصوص امریکا و شوروی آغاز گشت. شوروی ایدیالوژی مارکسیزم، لیننیزم را وسیله یی برایدر بند اسارت کشیدن ملت ها و مبارزه در بارۀ هژمونی امریکا دانسته، اولتر بخصوص در کشورهای جهان سوم، دست به ساختن احزاب کمونستی زد و بعد ها از طریق آنها به کودتا ها متوسلشد و بعد از پیروزی کودتا طبقاْ آن کشور دستنگر و شورویمیشد.
افغانستان که یک کشور همسایۀ در بدیوار اتحاد جماهیر شوروی بود، هم برای شوروی حایز اهمیت بود و هم برای امریکا. امریکا بعد از تشکیل پاکستان در سال ۱۹۴۷ که تازه جنگ دوم جهانی هم دو سال قبل به پایان رسیده بود، در کنار بریتانیا، دست دوستی به پاکستان دراز کرد، پاکستان از یک طرف راه بحری داشت و از طرفی هم در همسایگی چین قرار داشت و هم در نزدیکی شوروی. امریکا توانست مقامات پاکستان را قانع کند تا به امریکا اجازه دهد تا در منطقۀ «بده بیره» در جنوب شهر پشاور، دست به احداث یک پایگاه نظامی بزند. امریکا سعی میکرد نقل و حرکتهای نظامی و استخباراتی شوروی را از آنجا تحت نظر داشته باشد و این کار مدتی زیادی را در بر گرفت.
زمانی که داوود خان صدراعظم افغانستان بود (۴۲_۱۳۳۲) بنا به قول دگروال خان آقا سعید که از قول روانشاد جنرال سید حسن خان لوی درستیز آن وقت افغانستان برایم قصه میکرد و همین موضوع را در یکی از کتابهای خود نیز تذکر داده است هیأتی از امریکابه کندهار آمد. داوود خان لوی درستیز سید حسن خان را مؤظف کرد تا به کندهار رفته، با هیأت امریکایی دیدار و گفتگو نماید. موصوف میگوید که به کندهار رفت و با هیأت آمدۀ امریکایی گفتگو هایی انجام داد، نتیجه این که آنها خواستند افغانستان قسمتی از میدان هوای کندهار را در اختیار امریکا قرار دهد و امریکا در مقابل در امر نوسازی افغانستان خدمات شایانی را انجام خواهد داد. قابل ذکر است که امریکا در آن زمان که پاکستان، ایران و ترکیه را در اختیار داشت، میخواست افغانستان را هم از خود کرده برای کنترول شوروی در حقیقت حصاری بکشد که نسبت نیفتادن افغانستان در دام امریکا این آرزو تحقق نیافت. سید حسن خان از کندهار به کابل برگشت و موضوع را برای صدراعظم داوود خان حالی کرد که موجب خشم شدید داوود خان شد و به جنرال سید حسن خان گفت به والی کندهار بگوید هیأت امریکایی را به اسرع وقت از آنجا اخراج نماید.
این موضوع میرساند که آمدن امریکا به افغانستان کدام امر تصادفی نبوده و هیچ پیوندی با حضور القاعده در افغانستان نداشت؛ زیرا حتی در زمان ریاست جمهوری بل کلنتن که هنوز خبری از حوادث یازدهم سپتامبر نبود منطقه «ژوره» که مرکز جهادی مولوی جلال الدین حقانی در آن موقعیت داشت از بحیرۀ عرب به کروز بست.
امریکا و ناتو به هر بهانه یی که بود به خاطر تعقیب اهداف ستراتیژیک خو در منطقه که حالا این موضوع کاملاً هویدا شده است، به افغانستان آمدند. در ابتدا حتی روسیه و کشور های آسیای میانه فریب ادعا های آمریکا را خوردند و فکر کردند که موضوع راستی هم در هم کوبیدن به اصطلاح تروریزم است که آرزوی مشترک همه بود؛ ولی بعد ها ثابت شد که هدف امریکا چیز دیگری است که حتی خود روسیه و هکذا چین قبل از همه در تیر رس امریکا قرار دارد. پلانهایی که امریکا بخاطر رسیدن بهدفش بکار بست بالاخره بناکامی انجامید؛ زیرا روسیه و چین هدف اصلی امریکا را درک کردند و روسیه بالای کشور های آسیای میانۀ جدا شده از پیکر شوروی متوفاهم فشار انداخت که از سهولتهای آماده کرده برای امریکا دست بردارند. امریکا سالها شکایات و ادعا های حکومت افغانستان را نادیده گرفت و این کار را عمداً میکرد و میخواست به کشور همکارش امتیاز بدهد ولی بالاخره امریکا درک کرد که همکار منطقوی اش امتیاز گرفت و با امریکا همکاری نکرد. علت این بود که بشمول روسیه و چین تمام کشور های منطقه حضور دراز مدت امریکا را برای خود خطر جدی تلقی کردند و به یقین که این تیغ «گیوتین» بالای سر همۀ این کشور ها آویزان بود و هنوز هم هست.
گر چه امریکا در سال ۲۰۱۴ تصمیم برای خروج نظامی از افغانستان گرفت چنانچه تعداد زیادی از نیرو های خود را علی الظاهر از افغانستان خارج کرد؛ ولی نظامیان امریکا موافق نبودند تا افغانستان را کاملاٌ ترک بگویند. دونالد ترمپ رئیس جمهور فعلی امریکا نیز این خطر را درک کرده بود و باقی ماندن در افغانستان را به نفع نمیدانست و میخواست نیرو هایش را از افغانستان خارج کند؛ ولی باز هم پنتاگون جلو تصمیم او را گرفت.
اکنون امریکا بعد از گو مگو های زیاد و موقفگیریهای مختلف آماده شد گفتگو های صلح با طالبان را آغاز کند و داکتر خلیلزاد را مأمور این کار نموده است. امریکا بالاخره از صدر اعظم پاکستان خواست که درین امر آن کشور را همراهی کند، صدر اعظم پاکستان هم پذیرفت درین راستا امریکا را همکاری کند و طبق خبر های نشر شده، قرار است امروز دوشنبه (۲۶/۹/۱۳۹۷) اسلام آباد میزبان مذاکرات مستقیم شورای کویته و خلیلزاد باشد، دیده شود چه نتیجه بدست میاید؛
اما سوال اینجا است که امریکا باید چگونه افغانستان را ترک بگوید. درین شکی نیست که هم تمام کشور های منطقه حتی بشمول پاکستان و هم ملت افغانستان دیگر از حضور نیرو های امریکا به ستوه آمده اند و همگان میخواهند امریکا افغانستان را ترک بگوید، چنانچه صدراعظم پاکستان بصراحت گفت که همیخواهد امریکا بنام ناکامی از افغانستان برآید بلکه به عنوان یک دوست افغانستان را ترک بگوید و در سخنان خود بتاریخ (۲۴/۹/۹۷) در پشاور درین رابطه اظهار نظر کرد که شهر پشاور اهمیت خاصی پیدا خواهد کرد و دربی برای رفت و آمد به آسیای میانه خواهد گشت؟ ولی با این هم به نفع افغانستان نخواهد بود که امریکا مانند شوروی از افغانستان خارج شود. بدون شک بیرون شدن روسها از افغانستان نسبت به آمدن شان افغانستان را بیشتر ضربه زد، حالتی که بعد از ۱۹۹۲در افغانستان به میان آمد و تا اکنون ادامه دارد، نتیحۀ همان بر آمدن بی برنامۀ روسها ازین کشور بود. اکنون اگر امریکا خودش می براید و افغانستان را به دست کشور های منطقه ویا گروههای جنگجوی بی شمار می سپارد، بدون شک وضعیت افغانستان بدتر از حضور امریکا در افغانستان خواهد شد. باید هم حکومت افغانستان و هم طالبان که از همین خاک هستند این خطر را درک کنند و راهی را تدارک؛ بینند که برای فردای کشور زیان آور تر نباشد.