بشمول افغانستان، جنگ جاری در منطقه دامنۀ وسیع دارد. تکانهای زلزلۀ این جنگ به نحوی از پاکستان آغاز شده، افغانستان، عراق، سوریه، یمن و حتی لیبیا را در بر میگیرد. گر چه ظاهراً منابع مدیریت این جنگ تفاوت میکند؛ ولی در کل نوبت به کشورهای بزرگ دنیا میرسد که از یک طرف امریکا و همپیمانان اروپایی و بعداً منطقوی اش در آن سهیم اند و از سوی دیگر روسیه و برخی کشورهای دیگر منطقه.
اگر دقیق نگریسته شود، از یک طرف از ادامۀ این جنگ دلهره هایی وجود دارد و از سوی دیگر کشورهای دخیل به نحوی در آن اهداف گوناگون دارد. ببینید از یکنیم دهه به این سو صداهای صلح بلند می شود؛ ولی این صداها همه دروغین اند. مشکل این است که کشورهای دخیل در جنگ هر کدام میخواهد که منافع خودش تأمین شود؛ که اگر در مورد تقسیم منافع هم به توافق برسند، شاید رسیدن به صلح دشوار نباشد؛ ولی این هژمونی هر کدام باعث شده است که بخواهد جهان را به تنهایی اداره کند و همۀ منافع ازین ناحیه را به تنهایی در دامن خود بریزد.
اگر در موضوع صلح خواهی اخلاص وجود داشته باشد، باید بجای آدرسهای مختلف آدرس واحد بوجود آید و یک هماهنگی عمومی بمیان آورده شود که درین ادرس همه حضور داشته باشند، نشود که در آنجا هم یکی دیگری را تخریب کند که در آن صورت باز هم ره منزل دراز خواهد بود. گر چه ظاهراً چنان پنداشته میشود که گروه های متخاصم با هم کنار نمیآیند؛ ولی حقیقت آن است که اگر همین کشورهای تمویل کنندۀ جنگ و یا دیکته کنندۀ جنگ نباشند، گروه های متخاصم داخلی خیلی زود به یک توافق دست خواهند یازید. شما از افغانستان آغاز کنید، جای تأسف این است که در اینجا یک کشور هم نیست که در عقب جنگ جاری در کشور ما قرار داشته باشد؛ بلکه از کشورهای غربی بشمول امریکا و اروپا تا کشورهای منطقه و همسایه بنحوی درین جنگ دخیل اند. برخیها در پی منافع استراتیژیک نظامی-سیاسی و حتی اقتصادی خود هستند، برخی از حضور امریکا و ناتو اظهار تشویش هم میکنند و شاید از دیدگاه خود شان حق هم داشته باشند که تشویش کنند. برخی خصوصاً کسی که به تمامیت ارضی ما چشم دوخته است، کسی به آب ما و کسی به معادن ما، چنانچه وقتاً فوقتاً درین رابطه اظهارات حتی دپلوماتیک هم میکنند. درین میان همسایگان ما هم هستند که در گذشته با هم بر سر بعضی مسایل اختلاف داشتیم، با گذشت زمان آن اختلافات حل شد؛ مثلاً تمام اختلافات سرحدی و منازعه بر سر تقسیم آب تا سال 1351 با ایران حل شد و اکنون ما هیچنوع اختلاف نداریم و نه هم باید داشته باشیم؛ ولی باز هم اگر گاهی نام از اختلافات گرفته میشود، شاید از جای دیگری سرچشمه بگیرد ور نه اگر حرف از اختلاف باشد اساساً هیچ جای اختلاف باقی نماند است. هکذا اختلافی که با همسایۀ شرقی ما وجود دارد، میشود که بعد از استقرار و امنیت و بوجود آمدن یک حکومت نیرومند و بهره مند از حمایت قاطبه و قاطع ملت درین رابطه با در نظر داشت اسناد و حقایق تاریخی و نورمهای پذیرفته شدۀ حقوقی بین الملل وارد مذاکره شوند و یک راه حل معقول برای آن تدارک شود و تمام بی باوریها و کدورتهای بمیان آمده از بین برود و هر دو کشور در صلح و صفا و صمیمیت با هم بسر برند ویکی باعث تقویت دیگر گردد. همچنان با سایر همسایه ها.
اصلاً اگر موضوع، موضوع صلح باشد، باید گفتگوهای صلح با تمام گروه های مخالف آغاز گردد تا همه با دولت به یک توافق برسند و برای آینده یک برنامۀ قابل قبول برای همه ریخته شود. افغانستان خانۀ همۀ افغانهاست، همه بحیث افراد این کشور حقوق مساوی دارند و بقول رئیس جمهور غنی، هیچ افغانی از افغان دیگر برتر و هیچ افغانی از افغان دیگر کمتر نیست، بناأً همه حق دارند در یک پروسۀ ملی تعیین سرنوشت کشور سهیم شوند و به این ترتیب مشکلی باقی نماند. در شرایط فعلی، انتخابات یگانه پروسه یی است که از آن طریق میتوان زعامت کشور را تعیین کرد و هر افغان واجدا شرایطی که در قانون اساس پیشبینی شده است حق دارد، خود را برای احراز پست ریاست جمهوری نامزد نماید.
اگر مذاکرات صلح بخاطر آن باشدکه یک گروه را که از طریق جنگ حذف آن ممکن نشد، اکنون از طریق مذاکرات سیاسی حذف کنند و زمینه را برای رشد گروه دیگری مهیا کنند، در آن صورت جنگ خاتمه نمیایبدو صلح تأمین نمیشود. ادامۀ پروسۀ صلح باید بر صداقت و راستی بنا باشد، نه اینکه این پروسه خود وسیله یی شود، برای ادامۀ جنگ.
حقیقت آن است که ملت افغانستان دیگر از ادامۀ جنگ خسته شده است و خیلی خسته شده است، قلب و زبان هر افغان خواهان صلح است و باید صلح به کشور ما برگردد؛ زیرا پایان هر جنگ صلح است، اگر این جنگ ها ده ها سال دیگر هم ادامه پیدا کند؛ باز هم تمام اطراف جنگ مجبور اند به صلح را بیاورند، پس همین اکنون که زمینۀ صلح مهیا شده، باید جنگ خونهای ناحق دیگر را نریزاند. حقیقت امر آن است که کشته شدن هر افغان خواه در هر جناح قرار داشته باشد، مایۀ تأسف است. ای کاش اطراف جنگ ضرورت صلح را بدانند. ما اکنون هر روز ده ها قربانی میدهیم، از زنان و اطفال و … مردان ما گرفته تا جوانان ما کشته میشوند و نفع آن به هیچ جناح درگیر نمیرسد؛ بلکه از کشته شدن ما دیگران حظ میبرند بخصوص جوانان ما سرمایۀ کشور ما هستند، که کشور ویران ما توسط بازوان نیرومند آنها ان شاءا… ساخته خواهد شد.
آیا گاهی هم اطراف جنگ اظهار کرده اند که جنگ نیاز ما نیست و نه به نفع ماست؛ بلکه این جنگ بدان معناست که خود تیشه بر ریشۀ خود میزنیم، بدست خود مردم خود را می کشیم و کشور خود را ویران میکنیم و زمینۀ حاکمیت اجانب برخورد را هموار می کنیم. آیا این جنگ بمعنای “غوغا برای هیچ” نیست؟
بخدا اگر ما نیک بندیشیم خیلی زود خواهیم دانست که ما در اشتباه قرار داریم، ما با هم پیکر واحد هستیم؛ ولی تا هنوز خود را نشاخته ایم، ما زمانی یکی دیگری را درک خواهیم کرد که همه چیز را از دست داده باشیم و به ویرانه ها و خاکستر کشور نشسته، باشیم و اشک ندامت بریزیم. آنانی که از غرب آمده اند و تنها برای استفاده های اقتصادی آمده اند به همانجا برگشته خواهند بود و تنها آنانی که باید در همین کشور زندگی کنند، باقی خواهند بود. عقل یک نعمت بزرگ خداوند (ج) است و برای همین است که ما خوب و بد را توسط آن تشخیص دهیم وای بر ما که هنوز هم نمیدانیم که: عقل نعمت بزرگ خداوند (ج) است و برای همین است که ما خوب و بد را توسط آن تشخیص دهیم، وای بر ما که هنوز هم نمیدانیم که: دنیا بازی طفلانۀ کیست؟