جوئل گانتر؛ بیبیسی
یک سال پیش در چنین روزهایی طالبان و ایالات متحده آمریکا توافقی امضا کردند که به طور تئوریک، راه را برای رسیدن به صلح در افغانستان هموار میکرد. گروه طالبان متعهد شد که به نیروهای آمریکایی حمله نکند و آمریکا نیز تعهد داد که باقی نیروهایش را از افغانستان خارج کند. اما این توافق طالبان را به آتشبس با دولت افغانستان یا شهروندان این کشور متعهد نمیکرد.
قدریه یاسینی صبح یکی از یکشنبههای ماه گذشته مثل همیشه برای کار آماده شد. بالاپوش جدیدی به تن کرد و پسرش، ولی را بیدار کرد تا بگوید مقداری پول برای غذا گذاشته است. با خودرو رانندهاش از خیابانهای کابل گذشت و در راه اداره ذکیه هروی، دیگر قاضی دیوان عالی، هم به آنها پیوست.
خانم یاسینی ۵۳ ساله، و هروی ۴۷ ساله، دو تن از حدودا ۲۵۰ قاضی زن افغانستان بودند، رقمی که به مرور از صفر نفر در زمان طالبان بیشتر شده است و حالا ۱۴ درصد کل قضات کشور را شامل میشود. این دو زن سیاستمدار برجسته نبودند؛ شخصیت نظامی هم محسوب نمیشدند. برخلاف خیلی از خبرنگاران و فعالان، هیچکدامشان تا به حال توسط طالبان تهدید نشده بودند. عادت نداشتند که هر روز ملاحظات امنیتی را رعایت کنند. خانواده خانم یاسینی میگویند که اخیراً هفتتیر پیشنهادی دولت را رد کرده بود. فکر نمیکرد که به آن نیاز داشته باشد.
نهایتاً بعید است که آن هفتتیر میتوانست جانش را نجات دهد. آدمکشها از جای این دو قاضی خبر داشتند. خودرو و مسیر را میشناختند. سه نفر بودند. وقتی در خودرو را باز کردند، خانم یاسینی کیفش را به سینهاش چسباند و پنج گلولهای که شلیک شد از آن گذشت و کیف پولش، کتابهایش، و دستنوشتهای را که پسرانش بابت روز مادر درست کرده بودند، سوراخ کرد. پسرش ولی میگوید: “یک بار به ما گفت که هر روز به آن نوشته نگاه میکند.”
ولی، ۱۸ ساله و برادرش عبدالوهاب، ۱۹ ساله، تلفنی از عمویشان شنیدند که حملهای اتفاق افتاده است. برای حفظ امنیت شان در خانه ماندند و نهایتاً پولیس با کیف مادرشان که با گلوله سوراخ شده بود به خانهشان رفت. وقتی تصاویر دوربینهای مداربسته را نشان شان دادند، متوجه شدند که آدمکشها پسرانی همسن خودشان بودند که با موتورسیکلت از صحنه گریخته بودند و فریاد “الله اکبر” سر داده بودند.
ولی با تاسف میگوید: “مثل جوانهایی بودند که من هر روز در مکتب/مدرسه میبینم. هرگز به فکرتان نمیرسد که ممکن است مادرتان را بکشند.”
یک سال بعد از توافق با طالبان و همزمان با تلاشهای این کشور برای یافتن راهحلی سیاسی و رسیدن به صلح، افغانستان شاهد موجی از کشتار هدفمند غیرنظامیان بوده است.
قضات، خبرنگاران و فعالان قربانیان حملههایی بودهاند که یا با تیراندازی از موتورسیکلت انجام میشوند و یا از طریق مخفی کردن “بمبهای مقناطیسی” زیر ماشینها. در بین کشتهشدگان هم کسانی که از مدتها قبل در انتظار مرگ زودهنگام بودند دیده میشوند و هم کسانی که هرگز هیچ هشدار تهدیدآمیزی دریافت نکرده بودند.
این قتلها بعد از شروع مذاکرات طالبان و دولت در اواخر تابستان شدت گرفت. بنا بر آماری که رو سهشنبه هفته گذشته توسط سازمان ملل منتشر شد، ۷۰۷ نفر جان خود را در سال گذشته از دست دادند. تقریباً نیمی از آنها در سه ماه آخر سال کشته شدند. در مجموع، تعداد قربانیان غیرنظامی کاهش پیدا کرد، چرا که حملههای هوایی آمریکا و حملههای بزرگ طالبان کمتر شد (البته آمار کشتههای غیرنظامی حملههای نیروی هوایی افغانستان افزایش شدیدی داشت). به گفته سازمان ملل، تعداد جانباختگان حملههای هدفمند ۴۵ درصد بیشتر شد و دامنه اهداف نیز گستردهتر شد.
عدم پذیرش مسئولیت خیلی از این حملهها باعث وحشتناکتر شدن فضا شده است. حبیب خان، موسس گروه نظارتی دیدبان صلح افغانستان، میگوید: “مردم دارند میمیرند، مرتب بمب منفجر میشود، و کسی هم مسئولیت نمیپذیرد. طالبان قبلاً با نفرات زیاد میجنگید، به ستادهای محلی و مراکز شهری حمله میکرد.”
سپس توافقی با آمریکا حاصل شد که گفته میشود طالبان در پیوستهای محرمانه آن متعهد شده است از حملههای پیچیده در شهرهای بزرگ دست بردارد. آقای خان میگوید که واکنش این گروه “تغییر رویه از حملههای نظامی به قتلهای هدفمند بوده است.”
عدم مسئولیتپذیری باعث شده است که برخی انگشت اتهام را به طرف گروه داعش بگیرند. حتی گفته میشود که گروههای مختلف سیاسی دارند از فضای آشفته فعلی برای تسویه حساب استفاده میکنند. اما اکثراً طالبان را مجری بیشتر این حملهها میدانند.
تمیم عاصی، یکی از معاونان سابق وزارت دفاع افغانستان، میگوید: “همه امیدوار بودند که صلح با آمریکا باعث شود که طالبان از یک نیروی نظامی به یک نیروی سیاسی و یا شبهسیاسی تبدیل شود. خلاصه این که عوض شوند. اما هیچ نشانهای از ایجاد تغییر در طالبان دیده نمیشود. صرفاً تاکتیکهای خود را عوض کردهاند؛ به آدمکشی رو آوردهاند چرا که با نص توافق در تضاد نیست.”
طالبان متهم شده است که میخواهد پیش از بازگشت به قدرت منتقدان خود را از صحنه حذف کند، و افراد باقیمانده را نیز شدیداً منکوب کند. اگر از والی یاسینی بپرسید که چه کسی مادرش را کشت، تنها پاسخش این است که یک “گروه مذهبی قوی”.
او میگوید: “میدانم که چه میپرسید ولی واقعا…راستش نمیتوانم بگویم مسئولیت با چه کسی بود.”
حالا اما با نزدیک شدن ضربالعجل خروج نیروهای آمریکایی، به نظر میرسد که طالبان مجدداً دارد استفاده از عملیاتهای بزرگ نظامی را وارد استراتیژی خود میکند. بعضیها عقیده دارند که میتوان با مذاکرات صلحآمیز این دوره خروج را تمدید کرد، اما اگر نیروهای آمریکایی، همانطور که خیلی از مقامات افغانستانی میخواهند، برای مدت بیشتری در کشور بمانند، طالبان احتمالاً آن را نقض توافق دوحه قلمداد خواهد کرد و درگیری با آمریکاییها مجدداً آغاز خواهد شد. وضعیت افغانستان به شدت متزلزل است.
قدریه یاسینی پیش از تصاحب قدرت توسط طالبان در سال ۱۹۹۶ به بلوغ فکری رسیده بود. او در خانوادهای نسبتاً کمدرآمد بزرگ شد. پدرش مستری بود و مادرش خانهدار، مادری که دخترش را مجبور کرد تحصیل را جدی بگیرد. شکریه، خواهر بزرگ قدریه و استاد دانشگاه آریانا کابل، میگوید: “مادر ما فرصت زیادی برای درس خواندن نداشت، ولی تحصیل آرزویش بود.”
وی میگوید: “او به ما میگفت وقتی افراد تحصیل میکنند کل جامعه به مقدار کمی تحصیلکردهتر میشود، و به این شکل میتوانید کشورمان را عوض کنید.”
قدریه حتی در کودکی هم یک سر و گردن بالاتر از خواهران و برادران زرنگ و سختکوشش بود. او عاشق زبان فرانسوی بود و بعدها هم به فیلمهای فرانسوی علاقه پیدا کرد. در ۱۱ سالگی در امتحان ورودی لیسه ملالی، مدرسه برجسته فرانسوی برای دختران که درس خواندن در آن رایگان بود، قبول شد. در ادامه از دانشگاه کابل مدرک حقوق گرفت و به عنوان نویسنده در مجله تخصصی دیوان عالی مشغول به کار شد. بعد از دو سال کار در این مجله، خانم یاسینی به دانشکده حقوق دانشگاه سابقش پیوست و وقتی تنها ۲۵ سال داشت آزمون ورودی قضاوت را با موفقیت پشت سر گذاشت و به این ترتیب وارد حرفه قضاوت شد.
ذکیه هروی، دوست یاسینی، که ماه گذشته کنار او کشته شد نیز بعد از کسب مدرک حقوق به سرعت دوره کارآموزی قضاوت را طی کرده بود. حاجی مصطفی هراوی، برادرش، میگوید، او در کلاسش شاگرد اول شد و “عاشق حقوق و کشورش بود”.
هروی چند سال بعد از یاسینی فارغالتحصیل شد، اما پیش از آن که بتوانند بر صندلی قضاوت بنشینند، افغانستان گرفتار جنگ داخلی شد و هر دو خانواده به پاکستان گریختند. چهار سال بعد، طالبان وارد کابل شد، لیسه ملالی را تعطیل کرد و به دختران افغان گفت در خانه بمانند.
یاسینی صبورانه در شهر پیشاور پاکستان منتظر ماند. انگلیسی خواند و قابلگی آموخت و در یکی از مجلههای تخصصی حقوق مطلب نوشت. با مردی که از افغانستان میشناخت و مثل خودش فرار کرده بود ازدواج کرد. اما آرزویش بازگشت به کشورش بود. خواهرش میگوید: “به محض این که حکومت طالبان سقوط کرد راهی کابل شد.”
خانم هروی و برادرش که در یک کارگاه دوزندگی در پاکستان کار میکردند، شش ماه بعدتر به افغانستان بازگشتند. حاجی مصطفی با افتخار میگوید: “تا به کابل رسیدیم تقاضای کار داد و ظرف دو روز مجدداً به عضویت دایره تحقیقات و مطالعات درآمد.”
خانم یاسینی بعد از بازگشت مدتی به عنوان قابله کار کرد، اما نهایتاً راه خود را به حوزه حقوق گشود. مقالات تخصصی متعددی منتشر کرد و کتابی نیز راجع به قوانین ارث نوشت و در سال ۲۰۱۰ نهایتاً بر صندلی قضاوت نشست. بچهدار شد، دو پسر به نامهای عبدالولی و عبدالوهاب. سپس حدود ۵ سال پیش، وقتی پسرها ۱۲ و ۱۴ سال داشتند، پدرشان خانواده را ترک کرد تا زندگی دیگر آغاز کند. ولی میگوید، تحصیل برای خودشان و مادرشان مهمتر شد و “همه دستاوردهای من به خاطر تشویقهای مادرم به درس خواندن است”.
ولی هنرمند و زباندان ماهری است، اما آرزو دارد در خارج پزشکی بخواند و سپس به افغانستان برگردد. برادرش عبدالوهاب که سال سقوط طالبان به دنیا آمد حالا دانشجوی اقتصاد در دانشگاه کابل است. وقتی در پاییز گذشته افراد مسلح به پردیس دانشگاه حمله کردند و ۲۲ دانشجو را کشتند، او در دانشگاه بود. مادرش به هر دری زده بود تا از وضعیتش خبردار شود، و فقط وقتی آسوده شد که فهمید حالش خوب است.
هنگامی که افراد مسلح ماه گذشته سراغ او و دوستش رفتند، تعداد قتلها در کابل چنان زیاد شده بود که دیگر مثل گذشته شوکآور نبودند. این دو زن هرگز انتقادی علنی از طالبان، یا اصلاً هر گروه دیگری، نکرده بودند و به همین خاطر قتلشان به نظر بیمعنی میرسید. اما این حمله نماد خوبی برای استراتیژی طالبان بود، آسیب زدن به نهادهای دولتی و هشدار به زنان بابت تصمیماتی که در زندگی خود میگیرند.
شهرزاد اکبر، رئیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، میگوید: “وقتی این زنان کشته شدند مرتب به این فکر میکردم که رسیدن به مقام قضاوت برای یک زن در افغانستان چقدر سخت است، چه مشکلاتی را پشت سر گذاشته بودند، و چقدر بیرحمانه است که بعد از آن همه مشقت به این شکل کشته شدند.”
به گفته او: “بارها به زنان افغان گفته شده است که جایی در زندگی عمومی ندارند. اما زنانی مانند این دو نفر به کارشان ادامه دادند، امیدشان را حفظ کردند، در کشورشان ماندند، در کشورشان سرمایهگذاری کردند و برای آیندهای بهتر برای همه جنگیدند. این است که فقدانشان را اندوهناکتر میکند.”
سهشنبه گذشته، تیمهای مذاکرهکننده طالبان و دولت افغانستان اعلام کردند که مذاکرات بعد از یک بنبست چند هفتهای مجدداً آغاز شده است. طالبان تاکید دارد که همچنان خواهان یافتن راهحلی سیاسی است، و ادعا میکند که هیچ مسئولیتی در قبال کشتار فعالان جامعه مدنی متوجه این گروه نیست.
در کابل، بسیاری از فعالان یا تصمیم به ترک شهر گرفتهاند یا فعالیتهای خود را محدودتر کردهاند. دکتر پتونی اسحاقزی، فعال حقوق زنان که حالا عمدتاً در آلمان زندگی میکند، میگوید: “دیگر در افغانستان رانندگی نمیکنم. یا سوار تاکسی میشوم یا موتر کرایه میکنم. فقط وقتی لازم باشد بیرون میروم. مسائلی که شاید کوچک باشند، اما من تنها نیستم، مردم ترسیدهاند. اگر میخواهید بدانید که من میترسم یا نه، بلی، میترسم.”
آقای خان، موسس دیدبان صلح افغانستان، میگوید به ندرت از مجموعهای که شامل خانه و دفتر کارش میشود، بیرون میرود. به گفته او: “مردم دارند با این واقعیت سخت جدید سازگاری پیدا میکنند.”
نگرانی او و دیگر فعالان مدنی از این است که در صورت خروج نیروهای آمریکایی در تاریخ مقرر این واقعیت سختتر هم بشود. امید میرود که جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا، روند خروج را به تاخیر بیاندازد و فشار بیشتری به طالبان بابت رسیدن به صلح از راه مذاکره وارد کند، اما هیچ چیز قطعی نیست. هر دو طرف دارند برای جنگ آماده میشوند.
آقای عاصی، معاون سابق وزارت دفاع، میگوید: “اگر ضربالاجل فعلی اجرایی شود و نیروهای آمریکایی خیلی ناگهانی افغانستان را ترک کنند، کشور اسیر جنگ داخلی خواهد شد. القاعده و دیگر گروههای تروریست دوباره قدرت خواهند گرفت و از افغانستان به عنوان مامنی برای حمله به نقاط دیگر استفاده خواهند کرد. ایالات متحده منافع و اهرمهایش را از دست خواهد داد، و افغانستان به سوریه یا لیبی دیگری تبدیل خواهد شد.”
اما کسانی که عزیزان خود را در یک سال گذشته از دست دادهاند، راهی برای پیوستن مجدد به آنها در این زندگی ندارند. بسیاری حتی نمیدانند که دقیقاً چه کسی اعضای خانوادهاشان را کشت. توان تاثیرگذاری بر نتیجه مذاکرات صلح یا توافق خروج آمریکاییها را نیز ندارند. صرفاً میتوانند با غم خود زندگی کنند و نگذارند که حیاتشان را مختل کند.
حاجی مصطفی با چشمان گریان میگفت: “این دردی که من کشیدم، مادرم و خواهرم کشیدند، نمیخواهم کس دیگری این درد را تجربه کند.”
شکریه، خواهر قدریه یاسینی، میگوید، به تهدیدها توجهی نمیکند و به کار خود برای وزارت امور زنان ادامه خواهد داد. او به نقاط مختلف کشور سفر میکند تا زنان جوان روستایی را از فرصتها و حقوقشان آگاه کند. تا هفته گذشته، او در ۳۲ ولایت از ۳۴ ولایت افغانستان صنفها برگزار کرده بود.
او میگوید: “من از طالبان نمیترسم. آنها میتوانند من را تهدید کنند، اما من به کارم برای زنان افغانستان ادامه میدهم. حق آنها است که بدانند برای کشورشان ارزش دارند، که میتوانند در جامعه بسیار ارزشمند باشند.”
در سال ۲۰۱۹، تقریباً همزمان با شروع مذاکرات بین طالبان و ایالات متحده، ثبتنام برای آزمون ورودی قضاوت در افغانستان اینترنتی شد. هدف از این کار افزایش قضات زن غیرمرکزنشین بود. به گفته دیوان عالی، در حال حاضر ۹۹ زن در سراسر افغانستان دارند دوره آموزشی قضاوت را میگذرانند.
شکریه میگوید: “این عدد باید بیشتر و بیشتر شود. این همان چیزی است که خواهرم میخواست. و زنان میتوانند قاضیان خوبی باشند.”