بعـد از بــحــث هـا و گفتگوهای سیاسی و با همه مشکلاتی که دولت و مردم دست و گیربان اند و با همه مـخالـفـت های درون حکومتی حـزبــی، کمیسیون مستــقــل انتخابات به کمک دولت و جامعه بین المللی توانست بـعـد از وقـت مـعـیـن عـرض اندام نمود، بطور درست و نادرست در سرزمین در حـالـت جنگ و نابــسـامـان بازی دموکـراسـی را به راه انداخــتــه و مردم را روی صحنه کـشانیدن.
بلاخره بـیـشـتر ثــروتــمـنــدان جـوان، مـیـراث خــوران صـحــنـه سـیــاســـت، فــرزنـدان رهبران، فــرزنـدهـای مـشـهـور، قـدرت طلبان مـحـلـی، اشـخـاص نیمه مـشـهـور و مـشـهـور حــکـومـــتــی، یک تعداد شـخـصــیــت های اهـل قـلـم و مـعــارف و بـلاخــره ایـن و آن خـود را مـنــحــیــث کـانـدیـد مـسـتــقـل و یک تـعــداد خــیــلـی مـحــدود به نـمــایــنـدگــی از حــزب خـانوادهگی شان کـانـدیـد نـمــودند.
خــدا یـار جان کمیسیون مستــقــل انتخابات در این اوضـاع شــدیـد خون آشام جـنگـی و مـهـم تـر از همه اینکه وضـعــیـت فـلاکــت بار اقـتـصـادی و بـیـکاری بازی سخــتــی را بــراه انداخــتــه و تــعــداد زیاد مــردم را سرگرم خـود نـمــوده و مـانند اعــلان کــاریــابــی از حــد گــذشـتـه مردم را گـرد خـود جــمــع کـرده، خـانـواده ها و اقـارب را یکی در مقابـل هـم انـداخــت، مــگــر دود این بازی چـشــم مـردم غـریــب را کـور و یـک لـقـمــه نان را از دیـده گـان شان بـیـرون کـرد.
از طرف دیـگـر فــسـاد اداری را از بــطـن ارگان های دولتی وسـعــت داده و مـردم عـام را نـیــز آغــشــتــه به فــسـاد و رشـوه سـتـانـی نـمـودن. به ایـن تـرتـیـب بازی آزاد دمـوکــراسـی را به یک داد و ســتــدد تـجـارتـی مـبـدل نـمـودنـد. مـیـتـوان در این خـلاقــیــت خـاص کمیسیون مستــقــل انتخابات را قـدردانـی کـرد. از سـوی دیـگـر حـکـومـت ظـلـم و اســتـبـداد را آشــکارا بالای ماموریـن و کارمندان دولـتـی تـطـبــیـق نموده و در این بازی حــتــی اسـتـقـلالـیــت مــردم را سـلـب نـمـودنـد.
گلالی یک خانم جوان بــیـوه که در یکی از مکاتــب خـصـوصـی مـنـحـیـث مــعـلـم ایـفـائـی وظیفـه مینماید، این چنین حکایت نمود: ریس ما چند شاخه مکـتـب شخـصـی در شـهـر کابـل و یـکـی دو ولایت دیـگـر نیز مکـتـب دارد. بـدبـخــتــانـه کانـدیــداتـوری ریس مکـتـب ما را یکی از سران حـکـومـت نیـزحـمـایـت مـیکــنـد. از آغـاز روند ثــبــت نـام و بـرچــسـپ نمودن استیکـر تـذکـره نان ما، در خون و چـشــم ما در گریان شد. یعـنـی ریس ما، از مار به اژدهـا تـبـدیـل شــد.
بـعـد از آغـاز پــروسه ثــبــت نـام و بـرچــسـپ نمودن استیکـر تـذکـره، همه مــعـلـمـیـن را اخـطار و تــهــدیــد کـرد و گـفــت هـر کـدام تـان بـایـد 11 عــدد کـاپــی تـذکـره استیکـر دار بـیـآوریـد در غـیــر آن از مــکــتــب اخــراج مــیــشــویــد. مــرگ آدم غـریـب، یـعــنــی شـیــرمــرغ و خـون انـسـان خــواســتــن اســت. چرا که با 6000 افغانی معاشی که دارم نتوانستم به زودترین وقــت 11 عــدد تـذکـره استیکـر دار را آمـاده نـمایـم، بعد از آن هـر روز دشنام نـثـارم میشد، تـهـدید، کلمه اخراج از مـکـتـب را مـیشنیـدم نه روز داشتم و نه شـب، نه تنها من، بلکه تمام خانواده ام پریشان و جگر بـودیـم، چـون اولاد هایم زیـر ســن انـد.
مجبور شدم مادر پـیـر و ناتـوان خود را با ولـچـر گرفته به مرکز ثــبـت نام بردم، حـتـی کارمندان کمیسیون شاهد اند و گفتند چرا این پیچه سفید مریض را به زحمت کردی، گفتم ظلم است، مادرم را از هوس نیآوردم. بعد 700 افغانی را مصرف نمودم، یک برادر زاده جوانم که معلول است، تـکـسـی گرفته وی را به مرکز ثـبــت نـام برده و تـذکـره اش را استیکـر کردیم، بـدتـر از آن، با هـزارن عـذر و زاری از چـنـد تـن از اقـارب خـود کـاپــی تـذکـره استیکـر دار دریـافــت نـمـودم. در نتیجه 7 عـدد کـاپــی تـذکـره استیکـر دار را آمـاده و به اداره مـکـتـب تـحـویل کردم. هــنـوز هـم تــهــدیـد ها ادامه داشت و با 7 عــدد کـاپــی تـذکـره استیکـر دار قــنــاعــت اداره حاصل نشد. تمام روز از مکـتـب با چـشم های اشک آلود بـیـرون میشدم و عـابـریـن و دکانداران مـحـل این نمایشنامه را زنده تماشا میکردند. بلاخـره یکروز یکی از جوانان محل جویای حالم شد، قصه کوتاه، 3 عـدد کـاپــی تـذکـره استیکـر دار را مـبـلـغ 3000 افغانی خـریـداری نمودم در مجموع 10 عــدد کـاپــی تـذکـره استیکـردار را تحویل اداره مـکـتـب نمودم.
در هر مرحله پـروسـه انـتـخـابـات رنـج و تـهـدیـد میشدیم، ریس ما، در روز کمپاین خـود دوباره خواست که تمام مـعـلـمـیـن باید 11 نـفـر مـهـمـان بیآورند، بازهم گـفــت! اگـر 11 نـفـر در کمپاین از مـعـلـمــی کـم بـاشـد از مکـتـب اخــراج مـیـشـود. دکانداران محل شاهد اند که از آنـهـا قـرض گـرفـتـیـم بـخـاطـر تـهـیـه نان چـاشــت به 11 نـفـر مـهـمـان روزکمپاین.
مـکـرراً در هـر مرحله برنامه انتخابات روز ما بــدتـر میشود، زمانیکه روز رای دهی نزدیک میشد تهدیداش شدت بیشتر میگرفـت. از تمام معلمین خواست تا هر معلم با 3 تـن از اعـضـائی خـانـواده خـود طور رایـگـان مـنـحـیــث ناظر کار کنند و تا اخیر برنامه رای دهـی لحظه به لحظه با دفتر مرکزی به تماس باشند. و تمام معلمین مـکـلـف اند که یازده رای داشته باشند. در حالیکه گلالی گـریـه داشت، گـفـت: مادر مریض ام حرکت کرده نمیتواند اولاد هایم زیر سـن اند. از اقارب خود هم خواسته نتوانستم که برای ریس ما رای دهند، بلاخره نمیدانم بـعـد از اعـلان نتایج انتخابات زندگی را چگونه پـیـش خـواهـم بـرد.
نه تــنـهـا این خانم جوان بیوه بلکه بــیــشــتر مــردم بعد از راه اندازی برنامه انتخابات دچـار چنین مشکلات و جنجال های خشونت آمیز مـواجــه شدند. گسترش سلسله فـسـاد و قـدرت نمائی نــخــسـت از بالا به پائین شروع شد و خرید و فـروش تـذکـره استیکـر دار، حتی این داد و ستدد عـلـنی تطبیق شد. پروسه انتخابات سازماندهی شده و مهندسی شده بود1. سلب فردی مردم به دلیل اینکه جبراٌ خواسته شد تا برچسپ/استیکر را در تذکره های خود داشته باشند در غـیـرآن معاشات شان پرداخته نخواهد شد.
در آخـر پـروسه انتحابات به دلیل مشکلات امنیتی و بیشتر مشکلات فــنــی و تـخـنـیـکــی، روند رای دهی برخلاف جهان به روز دوم کشانیده شد. در روز رای دهی کارمندان مراکز رای دهی نمیدانستند چگونه رای دهنده گان را در قطار تــنـظـیـم نمایند، از طرف دیگر طـریـق اســتــفــاده ماشین های بایومتریک را نمیدانستـنـد. زمانیکه در عــقــب غـرفــه رای دهی بودم یکی از رای دهنده گان میگـفــت این چه ریش خندی است یک کـتـاب بــزرگ نـمـیـدانـم برای کی رای دهـم، حــد اقـل تـعــداد هـمـیـن کاندیدها کــم و دو صــفــحــه مـیـبــود که زودتر یکی را انتخاب میکردم، بلاخره رای سـفــیـد، با صدائی بــلـنـد گــفــت رای من ســفــیـد اســت.
در حــقـیــقــت در روز رای دهی زمانی بــیــشــتــر مــردم کــتـاب رای را میدیدند ناراضی بودند، مردم پـروسه انتخابات را غـلـط، بازی سیاهی سیاسی، فــریــب دمـوکـراسـی و خـلاف ارزش های مـلـی و مـردم سالاری خواندند.
اگـر همینطور روند کمیسیون انتخابات ادامـه یـابــد بـلاخـره پـارلـمـان خـانه مــلــت نـه بلکه پـارلـمـان خـانـدانی و سـلـطـنـتــی خـواهــیـم داشــت. در انتخابات سال جاری از یک فامیل در یک ولایــت چـنـد بــرادر، خـواهـر، پـدر، مـادر و اقـارب نـزدیـک در ولایت دیـگـر کاندید نموده انـد.
در صـورتـی کـه کمیسیون انتخابات مـعـیـار تـعـیـن نـکـنـد و از شـنـاخــت خانواده ها و فـامـیـل ها جلوگـیـری در یک ولایت و ولایت های دیگر پـی گـیـری ننمایـد و در آینده این روند ادامـه داشته باشد، تاکیداً پـارلـمـان یا خـانه مــلــت نـه بلکه پـارلـمـان مــخــتــص به چـنـد خـانواده مـحـدود خـواهـیـم داشــت.
تـعـداد کاندید ها باید مـحـدودیـت وضــع گــردد، مــثـلاٌ در کابل 33 کـرسی برای نماینده گان مجلس پارلمان اختصاص داده شده باید به تــعــداد 70 در نهایت 80 کاندید با هم در رقابــت بـاشـنـد. هـمـچـنـان تـحـصـیـلات و تــجـارب کاری نیز یکی از معیار های جـدی تــعــیــن گــردد. از افــراد زورگو و قــدرتـمـند اجــتــنـاب ورزد.
نـگـرانـی ها از تــقـلـب انتخابات مـجـلـس نمـایـنده گان، ریس کمیسیون انتخابات مشکلات تـخـنـیـکـی در روند انتخابات را مـی پـذیـرد2