در تاریخ ۱ فوریه ۲۰۲۵، دولت آمریکا به بهانه مقابله با بحران فنتانیل، بهطور یکجانبه ۱۰ درصد تعرفه بر واردات کالاهای چینی اعمال کرد. این اقدام، که تحت عنوان حفظ امنیت ملی صورت گرفته، در واقع شکلی آشکار از حمایتگرایی تجاری است و ماهیت سلطه طلبانه آمریکا را بیش از پیش نمایان میکند. این سیاست نه تنها به چین آسیب میزند، بلکه اقتصاد خود آمریکا را نیز متضرر میکند و در تضاد با همکاری های جهانی قرارمی دهد. با بررسی تاریخ سوءاستفاده های آمریکا از ابزارهای ملی و سیاست های حمایتگرایانه، میتوان چهار تخلف اساسی را در جنگ تعرفه ای جدید این کشور شناسایی کرد:
۱. فرافکنی و اتهام زنی بیاساس
اعمال تعرفه بر کالاهای چینی تحت عنوان مقابله با فنتانیل هیچ مبنای واقعی ندارد. بحران فنتانیل یک مشکل داخلی آمریکا است، درحالیکه چین از نظر بشردوستانه با آمریکا همکاری کرده و اولین کشوری بوده که تمامی مواد مرتبط با فنتانیل را تحت کنترل قانونی قرار داده است. بااینحال، آمریکا واقعیت را وارونه جلوه داده و تلاش میکند شکستهای خود در مدیریت اجتماعی را به گردن چین بیندازد تا برای جنگ تعرفه ای خود توجیهی “قانونی” فراهم کند.
۲. نقض اصول اقتصادی و پیامدهای تورمی
جنگ تعرفه ای آمریکا در نهایت به اقتصاد خودش ضربه خواهد زد. در دور اول جنگ تعرفه ای در سال ۲۰۱۸، بیش از ۹۰ درصد هزینه های آن بر دوش مصرف کنندگان و شرکتهای آمریکایی افتاد. تا سال ۲۰۲۴، سهم آمریکا در تجارت چین به ۱۱ درصد کاهش یافت و بسیاری از کالاهای چینی که به آمریکا صادر میشوند، در کوتاه مدت قابل جایگزینی نیستند. این افزایش تعرفه ها در نهایت منجر به بالا رفتن هزینه های تولید و افزایش قیمت ها در داخل آمریکا خواهد شد که بار مالی بیشتری بر دوش مردم و شرکت های آمریکایی خواهد گذاشت.
۳. تلاش برای قطع زنجیره های تأمین و مهار رشد چین
هدف اصلی سیاستهای تعرفه ای آمریکا، افزایش هزینه های تولید در چین و مجبور کردن صنایع این کشور به خروج از چین یا بازگشت به آمریکا است. آمریکا همچنین جنگ تعرفه ای را با تحریم های فناوری پیوند داده و برنامه هایی مانند “ساخت چین ۲۰۲۵” و صنایع پیشرفته را هدف قرار داده است. اما از ۲۰۱۸ تاکنون، اقتصاد چین به رشد پایدار خود ادامه داده و صنایع فناوری و فرهنگی این کشور رونق گرفته اند که نشان دهنده تاب آوری بالای زنجیره تأمین چین و پیشرفت سریع فناوری این کشور است. در نتیجه، اقدامات آمریکا، که برخلاف روند تاریخ است، محکوم به شکست خواهد بود.
۴. استانداردهای دوگانه و بازیهای سیاسی آمریکا
سیاست های تجاری آمریکا نشان دهنده رفتار دوگانه و ریاکارانه این کشور است. آمریکا تعرفه های جدید را در حالی اعمال میکند که همزمان، برخی کشورها را از این محدودیت ها مستثنی کرده است. این سیاست در واقع ابزاری برای تحت فشار قرار دادن متحدانش و مجبور کردن آنها به همراهی با سیاست های ضدچینی واشنگتن است. به عنوان مثال، آمریکا اتحادیه اروپا را با تهدید تعرفه های خودرو تحت فشار قرار داده، اما کشورهایی مانند کره جنوبی و ژاپن را که مازاد تجاری بیشتری با آمریکا دارند، مستثنی کرده است. این سیاستهای تبعیض آمیز و تلاش برای حفظ سلطه اقتصادی، ماهیت واقعی اقدامات آمریکا را آشکار میکند.
پاسخ قاطع چین به اقدامات غیرمنطقی آمریکا
چین با قاطعیت از حقوق و منافع مشروع خود دفاع میکند. این کشور اقداماتی تلافی جویانه را در دستور کار قرار داده و اعمال تعرفه بر کالاهایی مانند نفت خام و ماشین آلات کشاورزی از آمریکا را اعلام کرده است تا همزمان با مقابله با سیاست های ناعادلانه آمریکا، تأثیرات آن بر زنجیره تأمین جهانی را به حداقل برساند.
علاوه براین، چین بر تنوع بخشی به بازارهای تجاری خود تأکید دارد و همکاری با کشورهای عضو “یک کمربند، یک جاده” و “جنوب جهانی” را گسترش داده است. در سال ۲۰۲۴، سهم تجارت چین با کشورهای عضو “یک کمربند، یک جاده” برای نخستین بار از ۵۰ درصد فراتر رفت و مبادلات تجاری با اتحادیه آسه آن (ASEAN) و کشورهای بریکس(BRICS) با سرعت زیادی رشد کرد. بازارهای نوظهور جنوب جهانی اکنون بیش از ۴۰ درصد از اقتصاد جهانی را تشکیل میدهند و به نیروی محرکه رشد اقتصاد جهانی تبدیل شده اند.
همچنین، چین به حمایت از نظام تجارت چندجانبه متعهد است و در چارچوب سازمان تجارت جهانی، در برابر یکجانبه گرایی و حمایتگرایی آمریکا ایستادگی میکند.
همسویی چین و افغانستان در مقابله با سلطه طلبی آمریکا
چین و افغانستان در مقابله با سیاست های سلطه جویانه آمریکا موضعی مشترک دارند .بیش از ۲۰ سال پیش، حمله آمریکا به افغانستان فاجعه های برای مردم این کشور رقم زد و حتی پس از خروج نیروهای آمریکایی، ایالات متحده همچنان دارایی های افغانستان را توقیف کرده و تحریم های ناعادلانه ای علیه این کشوراعمال کرده اند.
دولت جدید آمریکا نیز به دخالت های خود ادامه داده است و از طریق فشارهای سیاسی و اقتصادی، مانع از بازسازی افغانستان پس از جنگ شده است. این اقدامات شامل فشار به دولت افغانستان برای بازگرداندن سلاح های آمریکایی باقیمانده، قطع کمک های اقتصادی که موجب سقوط ارزش پول ملی افغانستان شد، و همچنین انتشار اخبار جعلی برای ایجاد بی ثباتی درمنطقه است.
اخیراً، موضع گیریهای آمریکا در قبال غزه نیز نقض آشکار قوانین بین المللی بوده است که ماهیت واقعی سلطه طلبانه این کشور را بیش از پیش آشکار کرده و با محکومیت گسترده بین المللی، از جمله از سوی افغانستان، مواجه شده است. چین به آمریکا هشدار میدهد که از سیاستهای زیانباری که در نهایت به خودش نیز آسیب میزند، پرهیز کند، در غیر این صورت، این کشور ممکن است خود را در موقعیتی بیابد که سنگی را بلند کرده و بر پای خود میزند.
چشم انداز آینده: تقابل یا همکاری؟
جهان امروز در حال تجربه تحولاتی بیسابقه در یک قرن اخیر است. یکجانبه گرایی و حمایتگرایی گسترش یافته اند و چندجانبه گرایی و نظام تجارت بین المللی با چالشهای جدی روبهرو هستند. در این دو راهی سرنوشتساز—همکاری یا تقابل، گشایش یا انزوا، منافع مشترک یا سیاستهای خودخواهانه—چین آماده است تا در کنار افغانستان و سایر کشورها، بر اصل تعامل و فراگیری پایبند بماند، با حمایتگرایی مقابله کند و در جهت ایجاد یک نظام حکمرانی جهانی عادلانه تر و متوازنتر گام بردارد.
چین با این رویکرد، به ثبات و پایداری رشد اقتصاد جهانی کمک خواهد کرد و در مسیر ساختن آینده ای مبتنی بر منافع مشترک برای همه کشورها گام برمیدارد.