صلح در گرو انحصارطلبی و جنگ؛ چرا از تجربه‌های ناکام گذشته نمی‌آموزیم؟

محمد معصوم ستانکزی؛ رئیس هیأت مذاکره‌کننده افغانستان

نزدیک به نیم قرن است که افغانستان درگیر بحران‌های پی‌هم و جنگ‌های خونین بوده و منافع متضاد کشورهای منطقه و جهان و مداخله علنی و مخفی آن‌ها، عوامل اصلی ادامه بحران در کشور تلقی می‌شود. در این هرج و مرج‌‌‌های سیاسی و نظامی، زعامت‌هایی که تحث تاثیر عوامل جنگ یا به صورت تصادفی به میان آمده بودند، تحت شعارهای مختلف، مردم را به جان هم انداختند. ولی سناریونویسان اصلی این بحران‌ها تغییر نکرده‌اند و می‌خواهند که بار دیگر از راه مداخله و تفرقه‌افکنی، زمینه تداوم خونریزی‌ها را فراهم سازند.

ما در گذشته شاهد بودیم که چگونه نظام‌ها در افغانستن پنج بار در کشور از هم پاشید و دوباره شکل گرفت. افراط و تفریط، انحصارطلبی توأم با مداخله بیرونی از عوامل اساسی فروپاشی نظام‌ها بوده است. تجارب نشان‌ دهنده آن است که تغییر و تحول پایدار که باعث قوت مادی و معنوی جامعه می‌شود، مرهون تطابق شرایط عینی و ذهنی جامعه است. آنانی که با دید بیست سال قبل به افغانستان امروز نگاه می‌کنند، اشتباه بزرگی را مرتکب می‌شوند.

نسخه‌های وارداتی خارجی که صرفاً منافع متضاد بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی را در نظر گرفته و بر مردم افغانستان تحمیل می‌شود، نمی‌تواند قضیه را به گونه‌ا‌ی ریشه‌ای حل کند، بلکه بر پیچیدگی اوضاع می‌افزاید. مردم افغانستان هنوز هم از عواقب تصامیم در پاکستان حین سقوط حکومت داکتر نجیب الله و اشتباه کنار زدن طالبان و حزب اسلامی در کنفرانس بُن در سال ۲۰۰۱، زجر می‌کشند. تحولات چهار دهه گذشته فرصت را از افغانستان برای مبدل‌شدن به یک کشور مرفه و توسعه یافته گرفته است، اما کشورهای منطقه از این برهه استفاده اعظمی کرده و راه توسعه را پیمودند.

شعارهای فریبنده‌ا‌ی ضد و نقیض رنگ خود را باخته است؛ چون در عمل چیز دیگری ثابت شده است. بار دیگر مردم افغانستان با آزمون بزرگ و انتخاب‌های دشوار روبرویند. مسئولیت در برابر این آزمون بزرگ متوجه همه و به خصوص متوجه آن‌هایی است که در هر دو طرف، ادعای رهبری را دارند.

طالبان در گذشته سه عامل را مانع اصلی صلح در افغانستان می‌دانستند. نخست، حضور نیروهای بین‌المللی، دوم، نبود آدرس سیاسی طالبان برای مذاکرات؛ و سوم، عدم موجودیت اجماع سیاسی میان رهبران افغانستان و جهان برای تامین صلح. با اعلام خروج نیروهای بین‌المللی، فعالیت چندین‌ساله سیاسی طالبان در دوحه و اجماع سیاسی میان رهبران کشور برای تامین صلح عادلانه، جایی را برای بحث و بهانه جویی بیش‌تر باقی نمی‌ماند. پس چه کسی مانع صلح است؟ و چرا مردم افغانستان این گمشده را در کشورهای دیگر جستجو می‌کنند؟

ماه‌ها است که مذاکرات صلح افغانستان آغاز گردیده است، اما این مذاکرات به بهانه‌های گوناگون به تأخیر انداخته می‌شود. درحالیکه قتل و خشونت به شدت ادامه دارد، طالبان گاهی تصامیم و فیصله‌های قدرت‌های بزرگ جهان و گاهی مشوره‌های بی‌پایان خود را بهانه می‌گیرند و از بحث‌های اساسی طفره می‌روند.

طالبان گویا نظام اسلامی می‌خواهند، در حالی که اساس نظام اسلامی عملاً وجود دارد و بنیاد آن در چارچوب قانون اساسی سال ۱۳۸۲ خورشیدی توسط رهبران جهادی و علمای افغانستان گذاشته شده است. مردم افغانستان هیچ گاهی مخالف نظام اسلامی نبودند و برای به میان‌آمدن آن قربانی‌های زیادی را متحمل شده‌اند.

آیا کشتن مردم بی‌گناه به بهانه رسیدن به قدرت، توجیه‌پذیر است؟ اگر در مورد شکل و محتوای نظام اسلامی اختلاف باشد، بیایید از علمای بزرگ جهان اسلام بخواهیم که مشوره‌های خود را برای دو طرف در مورد اصلاح و بهبود نظام اسلامی در مطابقت با اصول و احکام دین مبین اسلام و شرایط امروز افغانستان و جهان ارائه کنند. اگر هدف تحقق آینده مشترک سیاسی است، باب مذاکره برای آن باز می‌باشد.

علمای جهان اسلام ادامه جنگ بعد از خروج نیروهای بین‌المللی را متفقاً حرام می‌دانند. در حالی که متارکه جنگ با نیروهای خارجی اعلام شده است، به اساس کدام حکم شرعی جنگ جاری علیه مردم را مشروع گفته می‌توانیم؟

خواست ملت قطع جنگ و آتش‌بس دایمی است. برخلاف توقعات مردم از مذاکرات آمریکا و طالبان که باید منتج به کاهش خشونت می‌‌شد، بر عکس آن دامنه خشونت را به مراتب گسترده‌تر ساخت. مردم حق دارند تا بدانند که چرا طالبان بر ادامه جنگ و خشونت پافشاری می‌کنند. مردم افغانستان و جهان به این باور هستند که معضل افغانستان راه حل نظامی ندارد. نیاز نیست راه حل نظامی را بار دیگر امتحان کرد، زیرا کشور را وارد یک مرحله جدیدی از جنگ و خون‌ریزی می‌سازد. این شعار که گویا جنگ برای قیام نظام اسلامی است، نمی‌تواند قناعت مردم را فراهم کند.

در این روزها همه‌ا‌ی ما شاهد نمونه‌های تکراری از تجارب تلخ گذشته هستیم. تلاش می‌شود که سرمایه‌های ملی که مربوط به همه باشندگان این سرزمین است، ظاهراً توسط افغان‌ها، ولی با دستان نامرئی دشمنان به تاراج برده شود. افغانستان در گذشته از دست‌ دادن قوی‌ترین اردو (ارتش) عصر خود را تجربه کرد که بعداً همه ما افسوس آن‌ را ‌خوردیم. امروز همان تجربه نباید به وسیله دست نفوذی دشمن تکرار شود.

باز همان شعارهایی که فلان پوسته را “فتح و غنایم” را بدست آورده‌ایم، تکرار می‌شود. عار است که با دستان خود، آنچه را در نتیجه توافقات صلح به بزرگترین سرمایه کشور مبدل شده می‌تواند، در معرض تاراج قرار دهیم و تجهیزات نظامی افغانستان را در بازارهای منطقه به قیمت آهن‌پاره به فروش برسانیم. این فتح نیست، بلکه داغ ننگین بر جبین کسانی خواهد بود که زمینه را برای تاراج فراهم می‌سازند.

هیئت مذاکره‌کننده افغانستان همواره تلاش کرده‌است تا مردم افغانستان از راه مذاکرات به صلح عادلانه و باعزت دست یابند. افغانستان کاملاً آزاد و مقتدر، و با داشتن نظام اسلامی مردم‌سالار، که ضامن حفظ وحدت و حقوق همه شهروندان باشد، مستلزم تصمیم و اراده صادقانه در میز مذاکرات است.

روشی را که طالبان برای ادامه جنگ در پیش گرفته اند، نتیجه نمی‌دهد. متأسفانه، این روش کشور را به سوی جنگ داخلی سوق می‌دهد و نفرت را میان مردم با هم برادر تشدید می‌کند. اگر طالبان مدعی کسب رضای پروردگار و خدمت به مردم هستند، نباید خود را در برابر مقاومت ملت مسلمان افغانستان قرار دهند.

تنها با شعار به صلح نمی‌رسیم. برای رسیدن به نتایج معقول و منطقی، ما حاضریم که در حضور ناظر معتبر، مذاکرات را پیگیری نماییم تا قضاوت بی‌طرفانه در مورد عامل اصلی به درازا کشیده‌ شدن مذاکرات و ادامه جنگ و خشونت صورت گیرد.

جامعه جهانی و کشورهای منطقه باید با قضیه افغانستان برخورد مسئولانه کنند. افغانستان را به عوض رقابت‌های منفی، نقطه وصل همکاری‌های اقتصادی منطقه‌ای و جهانی قرار دهند؛ زیرا در همکاری مشترک منطقه و جهان، منافع افغانستان و جهان تأمین می‌شود.

الی اکنون، صداقت را در موقف‌گیری بعضی از کشورها نمی‌بینیم. این کشورها به قضیه افغانستان از دریچه کوچک منافع خود و از دید بازی‌های بزرگ جهانی نگاه می‌کنند، غافل از این‌که ادامه بحران، منحصر به افغانستان نمی‌ماند و دامن‌گیر آن‌ها نیز خواهد شد.

علما و بزرگان خیراندیش کشور، که همیشه در زمان بحران ابتکار را بدست گرفته‌اند، امروز نیز می‌توانند در زمینه نزدیک ‌کردن دو طرف و قطع جنگ نقش مؤثر را ایفا کنند. قابل ذکر است که طالبان مانع فعالیت و تلاش‌های آن‌ها هم شده‌اند. با چنین برخورد تنگ‌نظرانه و ناعاقبت ‌اندیشانه، افغانستان را نباید به عراق ثانی مبدل سازیم. همه شاهد ظهور و ختم بحران داعش در عراق بودیم، ولی فاجعه انسانی آن برای سال‌ها التیام نخواهد یافت. نباید با ادامه جنگ و بحران بیشتر، بار دیگر زمینه مداخله نظامی خارجی در کشور را از در و پنجره دیگری مساعد کنیم.

آینده مشترک مردم افغانستان نیازمند قطع عاجل جنگ و رسیدن به توافق سیاسی است. هیئت مذاکره‌کننده افغانستان همواره در راستای تامین صلح از راه گفتگو‌ها تلاش ورزیده است. رهبری طالبان نیز باید متوجه شوند که در حق مردم کشور چه دارند، انجام می‌دهند. آن‌ها نباید باعث بدبختی بیشتر مردم افغانستان شوند. حکومت‌ها همیشه تغییر می‌کنند ولی نظام‌ها مانند سایر کشورهای جهان به قیمت گزاف مادی و معنوی پایه‌گذاری می‌شوند و آن‌ را حفظ و بر غنامندی آن می‌افزایند. چرا طالبان برخلاف جهان اسلام فکر می‌کنند و کشور را به سوی انزوای جهانی می‌کشانند؟

افغانستان در حال حاضر گرفتار سه مصیبت بزرگ است. ادامه جنگ، موج سوم کرونا و خشکسالی. رسیدگی به این معضلات نیاز به خرد جمعی و تصمیم‌گیری توام با تدبیر دارد. اراده قوی مردم برای تامین صلح و ثبات کشور عامل پیروزی بر هر مصیبت است. فتح مبین صلح، در بدترین حالت، بدست می آید؛ چون خداوند با کسانی است که اراده واقعی برای صلح دارند، و کسانی را که فهمیده به قتل مسلمانان بی‌گناه ادامه می‌دهند، مورد عذاب بزرگ خود قرار می‌دهد. مردم افغانستان در طول تاریخ بر آزمون‌های متعددی چیره شده اند، و این بار نیز ان‌شاءالله بر همه مصایب پیروز خواهند شد.

Exit mobile version