استفاده افغانستان از «کارت چینی» برای تغییر رویکرد پاکستان

منبع:THE DIPLOMAT

 مترجم: نیک‌بخت علی‌زاده

از اوایل دهه ۹۰، کابل تلاش کرده است که چین را متقاعد کند تا از آن طریق به پاکستان تأثیر بگذارد.
با تأسیس حکومت وحدت ملی (NUG)، حکومت افغانستان تلاش کرده است کمک‌های چینی را در آغاز مذاکرات صلح با طالبان دریافت کند. کابل امیدوار است که حمایت چین را با استفاده از اهرم فشارش بر پاکستان که میزبان رهبری طالبان افغانستان است، جلب کند.
با این حال، این اولین بار نیست که دولت افغانستان برای کمک به یک وضعیت ناامید‌کننده به چین پناه برده است. در سه دهۀ گذشته حداقل سه تلاش دیگر نیز وجود داشته است که همه‌ی آن‌ها بیهوده بوده‌اند. این قسمت درباره پیشینۀ تاریخی تلاش‌های اخیر بحث می‌کند. قسمت دوم در مورد شتافتن حکومت وحدت ملی (NUG) به سوی چین و نتایج آن متمرکز خواهد بود.
افغانستان دو دلیل اصلی استفاده از «کارت چین» در رابطه به رویکرد پاکستان به صلح و امنیت در افغانستان دارد. نخست، چین روابط همسایه‌گی خوبی با افغانستان دارد، اما روابط استراتژیک با اسلام‌آباد. دوم، چین نگرانی‌های جدی نسبت به «سه مسأله» تروریسم، جدایی‌طلبی و افراط‌گرایی در خود چین و سطح منطقه دارد. با این حال، فقدان منافع خاص چین در آن زمان در منطقه (در مقایسه با نیروی محرکه در ساخت‌و‌ساز امروز) پکینگ را به طور گسترده‌ای به توسعه افغانستان بی‌علاقه ساخته است.
دکتر نجیب‌الله، اولین استفاده‌کننده از چین بود
پس از شکست عملیات جلال‌آباد، مجاهدین افغان برای حمله و محاصره شهر خوست در سال ۱۹۹۱ بسیج شدند. مجاهدین در مقابل نیروهای نظامی رییس سابق جمهوری دموکراتیک افغانستان، محمد‌نجیب‌الله مبارزه کردند. نیروهای مجاهدین تحت رهبری فرمانده جلال‌الدین حقانی، قوماندان بانفوذ و بومی منطقه، که به حزب اسلامی (خالص)، یکی از هفت گروه شبه‌نظامی جهادی مستقر در پاکستان در ارتباط بود.
در محاصرۀ خوست در سال ۱۹۹۱، مجاهدین افغان از سه جهت مختلف بر شهر حمله کردند. ظرف دو هفته آن‌ها نه تنها شهر خوست و پسته‌های ارتش و میدان هوایی را محاصره کردند، بلکه راه‌های تدارکاتی نیروهای افغان از کابل-گردیز را نیز قطع کردند. نجیب‌الله تنها یک راه برای فرستادن افرادش و مبارزه با مجاهدین داشت: حملات هوایی. در حالی‌که، هوای نامناسب این گزینه را ناممکن ساخت.
برای فرار از این وضعیت، نجیب‌الله تلاش کرد که از «کارت چینی» استفاده کند تا وضعیت را در محاصره فعلی به نفع خود سمت‌و‌سو بدهد. او امیدوار بود که از طریق چین بتواند بر پاکستان تأثیر بگذارد. این آخرین راه حل بود – نجیب‌الله چین را در کنار ایالات متحده، پاکستان و عربستان سعودی مسوول لغزش دولتش در زمان حمله شوروی می‌دانست. صرف نظر از این واقعیت، او درخواست خود را به شکل بشردوستانه بیان کرد.
از این رو، در ۴ اپریل ۱۹۹۱، نجیب‌الله نامه‌ای به رییس جمهور چین، یانگ شانگکان، نوشت و اوضاع را «به وسیله دخالت مستقیم و محتاطانه ارتش و شبه‌نظامیان پاکستانی» توضیح داد. رییس جمهور افغانستان از این موضوع شکایت کرد، «اگرچه او دست دوستی به سوی پاکستان گشوده، اما پاکستان نگرش‌های صادقانه ما را نادیده گرفته و پاکستان بار دیگر ما را در برابر یک چالش نظامی قرار داده است.» وی افزوده بود که دولت وی [از قبل] به دبیر کل سازمان ملل [در مورد این نامه] اطلاع داده است. نامه نجیب‌الله با درخواست از چین برای کمک به او، خاتمه یافته بود؛ طوری که «نفوذ در منطقه می‌تواند نقش مهمی در بازگرداندن صلح و کاهش تنش‌های منطقه‌ای ایفا کند.» او انتظارات زیادی را «مبنی بر این‌که چین از خشونت‌های جدی پاکستان علیه قلمرو افغانستان به ویژه در ولایت خوست و متوقف کردن تجاوز پاکستان به افغانستان جلوگیری کند»‌ یادداشت کرده بود.
هیچ مدرکی از پاسخ پکینگ وجود ندارد؛ آن‌ها سکوت کردند. نجیب‌الله احتمالاً می‌دانست بعید است که چین واکنش نشان دهد. به همین دلیل او درخواست خود را به شکل انسان‌دوستانه بیان کرد. وی در نامه خود اظهار داشت که «به دلیل پرتاب هزاران موشک پاکستانی، بسیاری از کودکان، زنان و سال‌خورده‌گان بی‌گناه کشته شده‌اند.»
برای پکینگ، امکان نداشت که نجیب‌الله را در وضعیت ناامید‌کننده‌ای کمک کند. رهبران چینی می‌دانستند که در مدت کوتاهی متحدان متحدان‌شان (مجاهدین) قدرت را می‌گیرند و از این ‌رو، هیچ دلیل استراتژیک برای فشار بر پاکستان که تنها شریک استراتژیک چین در منطقه بود،‌ نداشت؛ مخصوصاً به خاطر اتحاد جماهیر شوروی که نجیب‌الله را حمایت کند. کمک به نجیب‌الله ممکن بود هزینه‌های بسیار زیادی را نسبت به مزایای آن به دنبال داشته باشد. بنابراین، چین حداقل ارتباط با کابل را داشت، به جز چند مبادله کوچک که نماینده‌گان افغان و چینی برای کنفرانس‌ها و سمینارها از چین و کابل دیدن کردند. از سال ۱۹۸۹ الی ۱۹۹۲هیچ نوع مبادله دوجانبه در سطح بالا وجود نداشت. هیچ اطلاعیه‌ای از کمک، هیچ امضای تفاهم‌نامه و پیام‌های تبریک در مراسم سالگرد ارسال نشد. هیچ راه معمول در روابط دوجانبه قبل از حمله شوروی وجود نداشت.
بنابراین، اولین تلاش‌های افغانستان برای بازی کردن کارت «چینی» به خاطر تأثیرگذاری بر وضعیت امنیتی در کشور، بدون پاسخ از پکن، پایان گرفت.
برهان‌الدین ربانی و درازکردن دست همکاری به سوی پکینگ
دومین تلاش برای دخیل کردن چین به منظور متوقف ساختن درگیری‌های نظامی در افغانستان، در دوران جنگ داخلی افغانستان بود، زمانی که طالبان در حال افزایش بود و تهدید واقعی برای رییس جمهور برهان‌الدین ربانی و حکومتش به شمار می‌آمد. هنگامی که طالبان در نوامبر سال ۱۹۹۵ با ربانی اتمام حجت کردند و خواستار تسلیم دادن کابل به آنان شدند، ربانی هم‌چون نجیب‌الله سعی کرد از «کارت چینی» استفاده کند. وی در ۱۸ جنوری۱۹۹۶ نامه‌ای به جیانگ زیمین، رییس جمهور چین فرستاد، درست قبل از این‌که کابل به دست طالبان بیفتد. ربانی با اشاره به این‌که پاکستان این کشور را با مشکلات زیادی مواجه ساخته است، ابراز امیدواری کرد که چین نقش فعال و سازنده‌ای در حل مسأله افغانستان و جلوگیری از دخالت خارجی بازی کند.
اگرچه طرح دیپلماتیک ربانی نتیجه مورد نظر را به وجود نیاورد، اما چین را متقاعد کرد تا معاون وزیر امور خارجه چین، تانگ جیاکسان، عبدالرحیم غفورزی، معاون وزیر خارجه افغانستان را به چین در ۲۲-۲۶ جنوری ۱۹۹۶ دعوت کند. دو طرف در ۲۴ جنوری در چین ملاقات کردند. به گفته غلام‌محمد سخن‌یار، دیپلمات افغانستان که در این نشست بود و بعداً به آن وقایع در کتاب خود اشاره کرده است، هیأت افغانی، تحولات مربوط به روند صلح افغانستان به ویژه پروسه رهبری سازمان ملل متحد و تمایل افغان‌ها به حمایت چین در این زمینه را توضیح داد. سخن‌یار می‌گوید که در جریان این نشست، هیأت چینی بر سیاست خارجی سنتی‌اش تأکید و از تلاش‌های سازمان ملل برای حل مشکل افغانستان حمایت کرد.
درخواست کرزی از چین برای آوردن صلح
براساس اظهارات یک وزیر سابق امور خارجه و یک مأمور نزدیک به حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان در گفت‌وگو با دیپلمات، پس از سرنگونی طالبان در سال ۲۰۰۱ از سوی امریکا، چین در «خواب» روابط با افغانستان بود. این کرزی بود که به چین رفت تا نقش پیش‌گیرانه پکینگ در افغانستان را به ویژه در دوره دوم حکومت خود آغاز کند. با این وجود، نمی‌توان از این واقعیت چشم‌پوشی کرد که دخالت چین در روند صلح افغانستان واقعاً تا زمان گسترش یک کمربند و یک راه (BRI) در سال ۲۰۱۳ فعال شد. قبل از آن، چین یک رویکرد تعمدی «کناره‌گیری» را اتخاذ کرده بود.
کرزی، مانند پیشینیانش تلاش کرد تا چین با استفاده از اهرمش بر اسلام‌آباد برای برقراری صلح در افغانستان و به همین ترتیب بر چشم‌انداز اقتصادی و امنیتی افغانستان تأثیر بگذارد.
در این رابطه، کرزی پیشنهاد گفت‌وگوی سه‌جانبه بین افغانستان، چین و پاکستان را در سال ۲۰۱۰ برای همکاری امنیتی بین این سه کشور داده بود. براساس این پیشنهاد، اولین گفت‌وگوی سه‌جانبه افغانستان، چین و پاکستان در سطح عموم در ۲۸ فبروری ۲۰۱۲ در پکینگ برگزار شد. این گفت‌وگوها با هدف تقویت همکاری میان سه کشور، حفظ صلح و ثبات در منطقه و غلبه بر چالش‌ها از جمله روند صلح افغانستان اجرا گردید. محور مهم این گفت‌وگو این بود که مقامات از روند صلحی که تحت رهبری افغان‌ها و بین افغان‌ها برگزار شود، حمایت کند.
در طی سفر رسمی کرزی به پکینگ، جایی که او قرارداد استراتژیک با چین امضا کرد، در سخنرانی در دانشگاه امور خارجه چین نیز درباره «کارت چینی» صحبت کرد و گفت: «ما بر این دیدگاه بوده‌ایم که چین می‌تواند نقش مهمی در گرد‌هم آوردن افغانستان و پاکستان به سوی یک محیط همکاری در جنگ علیه تروریسم و رادیکالیسم ایفا کند. بنابراین هیچ کس در این منطقه احساس نمی‌کند که یکی یا دیگری باید به رادیکالیسم به عنوان ابزار سیاست بپردازد؛ پس چین می‌تواند نقش مهمی ایفا کند.»
بسیاری از گفت‌وگوهای سه‌جانبه بین افغانستان، چین و پاکستان پشت سر هم برگزار شد. بعداً این مذاکرات، به دیپلماسی سه‌جانبه تغییر مسیر داد. در سال ۲۰۱۵، تحت اداره حکومت وحدت ملی، دور اول مذاکرات استراتژیک سه‌جانبه افغانستان، چین و پاکستان آغاز شد.
نوسان کرزی در گذشته به سمت چین، ماهرانه‌تر از آن‌ها بود. او از پکینگ می‌خواست نقش واسطه بین کابل و اسلام‌آباد را بازی کند و امیدوار بود که دخالت عمومی چین در افغانستان به بهبود چشم‌انداز امنیت کمک کند. این را می‌توان در کلمات خودش بهتر فهمید. چهار سال پس از ریاست جمهوری‌اش، کرزی گفت: «چین یک دوست بسیار نزدیک و استراتژیک پاکستان است و کلمات چینی با دولت پاکستان وزن آن را حمل می‌کند… چین دوست بزرگ پاکستان برای ما مفید است؛ ما معتقدیم که چین می‌تواند از این دارایی به نحوی استفاده کند که روابط خوبی بین ما و پاکستان برقرار شود و هم‌چنین باعث ایجاد صلح در افغانستان گردد.»
دسترسی کرزی به این گفتمان موجب تقویت تعهدات بیش‌تر اقتصادی در افغانستان شد و زمینه همکاری سه‌جانبه بین افغانستان، چین و پاکستان را هموار کرد. بعدها با معرفی BRI، راه را برای روابط استراتژیک دوجانبه بیش‌تر میان افغانستان و چین باز کرد. اما در این زمان تحولات قابل توجهی در روند صلح افغانستان صورت نگرفت.
مقاله بعدی، رویکرد NUG به چین و تأثیر آن بر روند صلح را مورد بررسی قرار می‌دهد.
حکومت وحدت ملی (NUG) شاهد موفقیت بیش‌تری نسبت به پیشینیانش در جذب چین بوده است که عمدتاً به لطف یک کمربند و یک راه است.
حکومت وحدت ملی افغانستان برای دریافت کمک چین برای شروع مذاکرات صلح با طالبان افغانستان، تلاش کرده است. کابل امیدوار است که چین را به استفاده از اهرمش در پاکستان که میزبان رهبری طالبان افغانستان است، جلب کند.
با این حال، این اولین بار نیست که یک دولت افغانی برای کمک به یک وضعیت ناامید‌کننده به چین رو آورده است. در سه دهۀ گذشته حداقل سه تلاش دیگر وجود داشته که همۀ آن‌ها بی‌نتیجه بوده است. همان‌طور که در بخش نخست توضیح داده شد، فقدان منافع آن وقت چین در منطقه (در مقایسه با نیروی تحریک‌گر یک کمربند و یک راه امروزه) پکینگ را وادار به بی‌جواب گذاشتن پیشنهاد افغانستان کرد. حالا که منافع چین در منطقه در حال گسترش است، پکینگ در حال حاضر آماده است تا نقش خود را در روند صلح افغانستان ایفا کند.
از زمان تأسیس حکومت وحدت ملی در افغانستان در سال ۲۰۱۴، اشرف غنی، رییس جمهور افغانستان و رییس اجرایی حکومت، عبدالله عبدالله، سعی کردند از «کارت چینی» استفاده کنند. نه تنها به خاطر نفوذ بر پاکستان برای کشاندن طالبان افغان به میز مذاکره، بلکه کمک پکینگ را در مورد مسایل امنیتی، اقتصادی و ادغام منطقه‌ای استفاده کنند. درخواست‌های عبدالله در این زمینه از چین بیش‌تر بر متقاعد کردن پاکستان به کمک به روند صلح افغانستان متمرکز بوده است، در حالی که درخواست‌های غنی گسترده‌تر بوده و از جمله هم‌بسته‌گی اقتصادی، اتصال منطقه‌ای و مشارکت چین در روند صلح.
رهبران حکومت وحدت ملی (NUG) چین را به عنوان یک عامل مفید در چهار زمینه می‌داند: ۱- رابطه «بسیار خاص» چین با پاکستان؛ ۲- نگرانی‌های پکن در مورد «سه مسأله» (جدایی‌طلبی، تروریسم و افراط‌گرایی) و هم‌چنین قاچاق مواد مخدر؛ ۳- منافع چین تحت یک کمربند و یک راه (BRI)؛ ۴- روابط فزاینده چین با طالبان افغانستان.
زمینه‌ی یک رویکرد جدید
به منظور نفوذ و متقاعد کردن چین و پاکستان، NUG پس از تشکیل حکومت‌شان سه کار را انجام دادند:
اول، سیاست خارجی خود را با توجه به کاهش نیروهای نظامی ایالات متحده در سال ۲۰۱۴ تغییر دادند. چشم‌انداز خارجی جدید NUG براساس یک دکترین «پنج‌محوری» است که نخستین محور شامل تعامل بیش‌تر با همسایه‌گان (دنیای اسلام، متحدان غربی، کشورهای آسیایی و سازمان‌های بین‌المللی دیگر «محورهای» دیگر را شکل می‌دهند) است. از این ‌رو، غنی به عنوان نخستین سفر خارجی خود به چین رفت و سپس قبل از بازدید از ایران یا هند به پاکستان سفر کرد.
دوم، NUG افراط‌گرایان اویغور را به چین و رهبر تحریک طالبان، لطیف‌الله مهسود را به پاکستان تسلیم کرد.
سوم، NUG توسعه خود را به پاکستان به شکل بی‌سابقه‌ای در تاریخ دو کشور گسترش داد. این توسعه شامل روانه ساختن پرسونل نظامی افغان به پاکستان برای آموزش بود. یک یادداشت تفاهم بین سازمان‌های اطلاعاتی دو کشور و محدود کردن روابط هند و افغانستان (غنی هفت ماه پس از رییس جمهور شدنش از هند دیدن نکرد و درخواست‌های افغان برای توپخانه سنگین هند متوقف ماند) صورت گرفت.
چین پاسخ مثبت داد. نخست‌وزیر چین، لی کیگینگ، نامه‌‌ی تبریکی به عبدالله عبدالله در ۲۰ جنوری ۲۰۱۵ به خاطر ۶۰ سال روابط دوجانبه فرستاده و اشاره کرد که چین «مایل به حمایت و کمک به صلح و مصالحه در افغانستان است.»
چین و روند صلح
انتظار می‌رفت که نخستین گفت‌وگوهای رو‌در‌رو با طالبان در ماه مارچ ۲۰۱۵ اتفاق بیافتد، اما چنین نشد. این سوءتفاهم به تدریج در کابل افزایش یافت که چرا اسلام‌آباد، طالبان را به میز مذاکره نمی‌آورد، چنان‌چه از زمان تشکیل NUG چندینبار وعده کرده بود. بنابراین، چین برای از بین بردن تردیدها وارد عمل شد. ۱۰ می ۲۰۱۵، سفیر چین در افغانستان، دنگ جیون، با عبدالله دیدار کرده و گفت که چین «از روابط خوب خود با پاکستان و دیگر کشورها برای آوردن امنیت و ثبات استفاده می‌کند و آماده کمک به افغانستان در تمام جهات است.»
مدت کوتاهی پس از آن، پاکستان و چین در ۱۹می، جلسه‌ای بین سه نماینده طالبان افغان و اعضای شورای عالی صلح افغانستان در ارومچی چین برگزار کردند. گزارش شد که ملا منصور، رهبر پیشین طالبان، به دلیل فشارهای پاکستان این جلسه را تأیید کرده، اما این موضوع پس از آن توسط دفتر سیاسی طالبان در قطر رد شد.
مذاکرات ارومچی موجب شد که دولت افغانستان به این باور برسد که پاکستان می‌تواند طالبان را به میز مذاکره بکشاند. کابل هم‌چنان بر درخواست‌های خود اصرار می‌ورزید. پاکستان سپس نشستی را بین مقامات عالی طالبان و دولت افغانستان در حضور چین و ایالات متحده در ۷ جولای ۲۰۱۵ فراهم و میزبانی کرد. این نشست حالا به عنوان «مذاکرات موری» یاد می‌شود.
گرچه این نخستین گفت‌وگوهای رودررو میان دولت افغانستان و طالبان افغانستان است، اما راه را برای جلسه دیگری نگشود و در نتیجه معاهده صلح نهایی نشد. دو عامل باعث به دست نیامدن نتیجه موفقیت‌آمیز شد: اولاً، اخبار مربوط به مرگ ملا عمر فاش شد و پیش‌برد پروسه صلح توسط ملا منصور، رهبر طالبان، امکان‌پذیر نبود. در عوض، او بر بازگرداندن قدرت خود و حفظ وفاداری پیروان طالبش متمرکز شد. دوم، از نظر طالبان، ملا منصور با پاکستان موافقت کرده بود که وارد مذاکرات می‌شود، اما اگر خبر نشست‌شان عمومی نشود.
پس از مذاکرات موری، روند صلح افغانستان متوقف شد. یک موج خونین انفجار بمب، کابل را لرزاند. در همان حال کندز، ششمین ولایت بزرگ افغانستان، به طور موقت به دست طالبان سقوط کرد. هردو حادثه، روابط دوجانبه افغانستان و پاکستان را تحت تأثیر قرار داد. چین، همراه با سازمان ملل متحد و ایالات متحده، بار دیگر از طریق بازدید منظم مقامات چین با پاکستان و افغانستان نقش بازی کرد.
لی یوانچا، معاون رییس جمهور چین، از کابل در نوامبر ۲۰۱۵ بازدید کرد. عبدالله به او گفت که «پاکستان یک پناهگاه امن برای تروریست‌ها است و از این لانه امن برای حمله به افغانستان استفاده می‌کنند. بنابراین، کمک چین به حذف لانه‌های تروریسم برای حمایت از هدف صلح و ثبات در منطقه حیاتی است.» لی پاسخ داد: «کشورش آماده کمک به افغانستان در مبارزه با تروریست‌ها است و چین از افغانستان به عنوان یک پل بین کشورهای منطقه در بحث اقتصادی حمایت می‌کند و آماده کمک به حفظ صلح و ثبات برای دست‌یابی به این هدف است.»
سخنگوی وزارت امور خارجه چین، در واکنش به این دیدار گفت که چین «از روند مصالحه‌ای که تحت رهبری افغان‌ها باشد، حمایت می‌کند و از تلاش‌های دولت افغانستان برای دست‌یابی به این هدف پشتیبانی می‌کند و نقش سازنده‌ای را در روند صلح و آشتی ملی افغانستان با توجه به درخواست‌ها و آرزوهای آن‌ها ادامه خواهد داد.»
پس از دیدار لی، دنگ جیانگ، فرستاده ویژه چین در افغانستان نیز از اسلام‌آباد و کابل دیدار کرد. او طی سفرش به کابل گفت که چین از گفت‌وگوهای صلح میان دولت افغانستان و طالبان پشتیبانی می‌کند و آماده است تا روند صلح را تسهیل کند. دنگ اشاره کرد که صلح در افغانستان برای چین نیز ضروری است و قول داد که وی در یک ماه از هر‌دو کشور بازدید کند که این اتفاق رخ نداد. با این حال، غنی نخست‌وزیر پاکستان را در حاشیه کنفرانس آب و هوای پاریس ملاقات کرد و پیشنهاد پاکستان را برای یک گروه چهار‌جانبه با حضور افغانستان، پاکستان، چین و ایالات متحده پذیرفت.
گروه همکاری چهارجانبه
اولین گروه همکاری چهارجانبه (QCG) در مورد روند صلح و آشتی ملی در اسلام‌آباد به تاریخ ۱۱ جنوری ۲۰۱۶ در حاشیه پنجمین کنفرانس روند قلب آسیا و استانبول برگزار شد. در دومین جلسه خود، QCG خشونت‌های مداوم در افغانستان را «بی‌معنا» و «نیاز فوری» برای مذاکرات مستقیم بین نماینده‌گان دولت و طالبان عنوان کرد. در سومین جلسه، هدف مذاکراتی که در اواخر فبروری ۲۰۱۶ برگزار می‌شد، مشخص شد. در ملاقات چهارم، مهلت این مذاکرات افزایش یافت. دولت افغانستان از این پیش‌رفت استقبال کرد و «به شدت از ایالات متحده و چین به خاطر حمایت مداوم آن‌ها سپاس‌گزار بود.» با این حال، در پایان، بیانیه طالبان در رد مشارکت در QCG امید به مذاکرات صلح را متزلزل ساخت.
قابل یادآوری است که دولت افغانستان شاهد سه فاز از روند صلح و آشتی است: قبل از مذاکرات، مذاکرات مستقیم و پیاده‌سازی آن. مهم است که اگر مذاکرات مستقیم رخ ندهد، اعضای QCG باید اقدام علیه گروه‌های مخالف این توافق داشته باشد، همان‌طور که در نقشه‌ی QCG توافق شده بود. با این حال، مذاکرات مستقیم صورت گرفت و اقدامات علیه گروه‌های مخالف صورت نگرفت. با توجه به نقش چین، عمر زاخیلوال، سفیر و نماینده ویژه افغان در پاکستان روشن کرد که چین «آماده نیست که در عملیات نظامی علیه شورشیان دخالت کند.»
بعداً، هنگامی که پس از جلسه چهارم QCG هنوز مذاکرات مستقیم صورت نگرفته بود، عبدالله از ۱۵-۱۸ می ۲۰۱۶ از چین دیدن کرد؛ جایی که او با رهبران ارشد چینی دیدار کرد. عبدالله در جلسات خود با رییس جمهور چین شی جین‌پینگ، نخست‌وزیر لی کیچانگ، معاون رییس جمهور لی یانچاوو و رییس روابط خارجی حزب کمونیست سان تاوو، درخواست‌های مشابه را تکرار کرد: این‌که چین، پاکستان را به صادق بودن در روند صلح افغانستان متقاعد و نیروهای امنیتی افغانستان را حمایت کند.
عبدالله به شی گفت که انتظارات از گروه همکاری چهارجانبه فراتر رفته است، اما گفت که کابل هم‌چنان از تلاش‌های چین در این زمینه تشکر می‌کند. او افزود: «افغانستان امیدوار است که چین تأثیرات منطقه‌ای خود را بپذیرد و در مبارزه با تروریسم هم‌آهنگ شود و کشورهای منطقه را به طور کامل متقاعد به پشتیبانی و حمایت از روند صلح افغانستان کند.» عبدالله هم‌چنین خاطر‌نشان کرد که برای شکست دادن تروریست‌ها، کمک به نیروهای امنیتی افغانستان به صورت نظامی ضروری است.
اگرچه در این نشست، شی نگفته بود که چین اسلام‌آباد را متقاعد می‌کند، اما گفته بود که چین به طور کامل از روند صلح تحت رهبری افغان‌ها و درخواست کابل برای تبدیل شدن به یک عضو کامل سازمان همکاری شانگهای حمایت می‌کند و آماده تجهیز و پشتیبانی نیروهای امنیتی افغانستان نیز است.
در دیدارش با سان، عبدالله گفت: کشورهای منطقه باید تلاش خود را برای اطمینان از ثبات در افغانستان انجام دهند» و از چین خواست «پاکستان را برای مبارزه با تروریسم تشویق کند تا از پشتیبانی طالبان نیز خودداری کند.» به منظور متقاعد شدن بیش‌تر چین، عبدالله به سان گفت که بدون صلح «مبارزه با مبارزان اویغور جدی است، زیرا طالبان به طور مستقیم از آن‌ها حمایت می‌کنند.» بر‌اساس منابع افغانستان، پاسخ از سوی سان مثبت بود. او به عبدالله گفت: «آن‌ها از پاکستان می‌خواهند که طالبان را پشتیبانی و تجهیز نکنند و در عوض آن‌ها را تشویق می‌کند که در روند گفت‌وگو حضور داشته باشند.» در بیانیه مشترک، طرف چینی حمایت خود را برای انجام یک نقش «سازنده» و «تشویق» جامعه بین المللی – بدون نام بردن یک کشور خاص – «برای همکاری کامل خود برای ایجاد شرایط مطلوب برای صلح و آشتی در افغانستان تأیید کرد.»
چین نیز از طریق ارتباطات خود با پاکستان در تماس مستقیم با طالبان است. نماینده‌گان طالبان از دفتر سیاسی قطر به طور منظم از چین بازدید می‌کنند و دنگ جیانگ نیز از قطر برای ملاقات با نماینده‌گان طالبان دیدار کرده است. در ۵ فبروری ۲۰۱۷ دنگ به غنی در کابل گفت که «او همیشه بر مشروعیت انتخابات ریاست جمهوری و حکومت انتخاب شده در ارتباط با طالبان تأکید و اعلام کرده است که مذاکرات تنها راه پیش ‌رو است. وی افزود که «آن‌ها طالبان را به مذاکرات فراخواندند و از پاکستان خواستند که گفت‌وگوهای چهارجانبه را از سر گیرند.»
در سال‌های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸، عبدالله از چین برای متقاعد کردن پاکستان برای همکاری با افغانستان در روند صلح افغانستان درخواست کمک کرد. عبدالله در ۲۴ جون ۲۰۱۷ به وانگ یی، وزیر امور خارجه چین گفت که او امیدوار است که «چین از روابط خوبش با پاکستان برای بهبود روابط بین دو کشور و مبارزه با تروریسم استفاده کند.» او درخواست مشابه دیگری را طی جلسه‌ای در ۱۵ دسامبر ۲۰۱۸ مطرح کرد. با این حال، گزارش رسمی چینی به این جلسات عبدالله اشاره نمی‌کند که از چین می‌خواهد فشار بیش‌تری را بر پاکستان تحمیل کند.
نتیجه
در اداره NUG، پاسخ پکینگ نسبت به درخواست‌های مختلف افغانستان متفاوت بوده است. این کشور به طور منظم حملات انتحاری را محکوم می‌کند و کمک‌های اقتصادی خود را از طریق پیشنهادات افغانستان برای عضویت کامل در SCO و بانک سرمایه‌گذاری زیرساخت آسیایی (AIIB) و هم‌چنین شمولیت آن را به BRI تأمین کرده است. در رابطه با درخواست‌های افغانستان، چین آماده‌گی بیش‌تری برای ایفای نقش در تسهیل مذاکرات ارومچی و شرکت در مذاکرات موری و QCG را نشان می‌دهد. هم‌چنین چین برای اولین‌بار در تاریخ دو‌طرفه چین و افغانستان، کمک نظامی به نیروهای امنیتی افغانستان به ارزش ۴۸۰ میلیون ین (۷۳ میلیون دالر) کرده و حتا از مقامات افغان خواسته است تا لیست خواسته‌های نظامی خود را به چین ارائه کند. اخیراً، پکینگ آماده‌گی خود را برای ارایه پشتیبانی مادی و تخنیکی برای ایجاد یک تشکیلات نظامی کوهستانی در منطقه کوهستانی واخان افغانستان نشان داده است.
با توجه به روند صلح افغانستان، چین بیش‌تر به یک رویکرد چندجانبه علاقه‌مند است و معتقد است که صلح در افغانستان با روابط گرم بین افغانستان و پاکستان بسته‌گی دارد. لی ککیانگ، نخست‌وزیر چین یک بار به عبدالله گفت که «صلح و ثبات در افغانستان وابسته به برقراری روابط خوب با پاکستان و همکاری پاکستان در این زمینه است.» از این رو، چین ترجیح داده است که به عنوان واسطه بین افغانستان و پاکستان عمل کند، از جمله برگزاری نشست‌های سه‌جانبه بین وزیران خارجه سه کشور.
با این وجود حتا افزایش مشارکت چین، به مذاکرات دوامدار میان دولت افغانستان و طالبان منجر نشد و در نتیجه، معاهده صلح نهایی بسیار نادر است. «کارت چینی» که توسط چندین مقام حکومتی افغانستان طی دهه‌های مختلف بازی شده است، ممکن کم‌تر از کارت با‌ارزشی باشد که پیش‌بینی شده است.

Exit mobile version