دهشت‌افگنی لجام‌گسیخته و ضرورت بازنگری مدیریت جنگ

سهراب تکاور

آخرین گزارش روزنامه‌ نیویارک تایمز در مورد تلفات نیروهای امنیتی افغانستان تکان‌دهنده‌ و نگران‌کننده بود. یافته‌های تایمز حاکی از آن است که دست‌کم در یک روز ۳۰ تن از سربازان نیروهای دفاعی در رویاروی با شورش‌گری و دهشت‌افگنی طالبان و سایر گروهک تروریستی جان می‌بازند. این رقم تلفات در چهار دهه منازعه در افغانستان سابقه نداشته است. در این نوشته تلاش می‌شود تا به این پرسش پاسخ داده شود که چرا این نیروها بیش‌تر از هر زمانی طعمه‌ی حملات دشمن می‌شوند.

مشکل رهبری

این مسأله دیگر به کسی پنهان نیست که اختلافات سیاسی در سطح حکومت وحدت ملی باعث شده است که روند تعیینات در سطوح مختلف نیروهای دفاعی و امنیتی افغانستان آسیب ببیند. متأسفانه اصل در انتصاب فرماندهان در قدمه‌های مختلف ارتش، امنیت و پولیس، قومی و گروهی است. گزینش‌های قومی حتا قابلیت‌های واحد‌های ویژه نیروهای دفاعی و امنیتی را تضعیف کرده است. به گونه مثال، ترفیع و تقرر غیر مسلکی و معیاری یک دگرمن به تورن‌جنرالی و گماشتن ـ مبتنی بر رابطه‌های تباری ـ سبب شده تا تلفات یکی از واحدهای خاص ارتش در چند ماه گذشته دو برابر شود. تصفیه قومی و گماشتن افراد نزدیک به حلقاتی در ارگ برای نفوذ بر منابع و امکانات و احتمالاً ترس از نفوذ غیرخودی‌ها به ساختارهای معتبر نظامی و ترجیحات غیر مسلکی و در مواردی فسادآلود، موارد دیگری است که نیروهای دفاعی و امنیتی را در برابر حملات دشمن آسیب‌پذیر ساخته است.

ضعف کشفی و استخباراتی

در لایه‌های مختلف رهبری نهادهای کشفی و استخباراتی شمار کادرهای تحصیل یافته و متخصص در بحث اطلاعات، کشف و ضد استخبارات متأسفانه بسیار اندک است. نبود فهم تیوریک، ناتوانی در برنامه‌ریزی، پلان‌گذاری، آینده‌نگری و عدم فهم تحلیلی از محیط اطلاعاتی، سبب شده تا دشمن از خلای به میان آمده در ساحه‌ اطلاعات بهره ببرد و ظرفیت کار اطلاعاتی نیروهای امنیتی ما را زیر سوال ببرد. تعیینات در نهاد‌های کشفی نه بر بنیاد تخصص و تجربه که بر بنیاد مناسبات قومی و سلیقه‌های افراد صورت می‌گیرد. هم‌چنان در این بخش سلیقه‌ای و به شدت قومی است. در بسیاری از موارد پول‌های هنگفت صرفاً به این دلیل هدر می‌رود که مدیران کشف و استخبارات نهادها نمی‌دانند که چگونه از این منابع و اطلاعات جمع‌آوری شده استفاده کنند. فساد در منابع مالی و اوپراتیفی نیز سهم کمی در این ناکامی‌ها ندارد. به گونه مثال، تهدیدات جدی در برابر شهر غزنی هر چند از پیش توسط منابع مختلف گزارش شده بود، اما عدم تحلیل درست، ناتوانی در خلق تصویر واحد از این معلومات و ناهم‌آهنگی میان مراکز سوق و اداره نیروها، دلیل اصلی سقوط غزنی و وارد شدن تلفات سنگین بر نیروهای دولتی بوده است.

ضعف عملیاتی

چه در جنگ های متعارف و غیر متعارف(چریکی) عملیات نظامی بایست بر اساس اطلاعات موثق، سوق و اداره قوی و پلان‌گذاری منظم انجام شود. نبود مدیریت هوش‌مند و هدف‌مند اطلاعات، فساد و ناکاره‌گی در بخش لوژستیک و تدارکات نیروهای امنیتی باعث شده است که اکثریت عملیات‌های نظامی نیروهای امنیتی کشور میزان مؤثریت بسیار پایین داشته باشند و در مواردی هم بدون هیچ دست‌آوردی به پایان برسند. در نبود اطلاعات دقیق وجود دارد که نیروهای دولتی به ساحات تحت نفوذ دشمن اعزام می‌شوند و دسته‌دسته کشته می‌شوند. مورد آخری در این میان، اعزام قوت‌ها در ولسوالی اجرستان غزنی و خم‌آب فاریاب بود که در آن ده‌ها نیروی آموزش‌دیده‌ی ارتش و پولیس کشته و زخمی شدند.

با تحلیل زودگذر شرایط کنونی و عمل‌کرد ناقص جنگی و استخباراتی در برابر دشمن طی چهار سال گذشته می‌توان ادعا کرد که نیروهای دفاعی و امنیتی افغانستان با تحمل تلفات سنگین در این مدت، بهترین نیروهای رزمی‌شان را نیز از دست داده‌اند. آمار غیر رسمی نشان می‌دهد که از ۲۰۱۴ تا اکنون تلفات این نیروها به ۵۰ هزار تن می‌رسد، اگر این رقم درست باشد، حکومت افغانستان، نه تنها مجبور است لشکری از کسانی را که دیگر در صحنه نبرد حضور ندارند، پول بدهد که روند آموزش و تربیت نیروهای جاگزین سال‌های دیگر وقت خواهد گرفت.

فرجام

ناکامی چهار ساله در مدیریت جنگ، اختلافات سیاسی و قومی تأثیر به شدت منفی بر روحیه و عمل‌کرد نیروهای دفاعی و امنیتی افغانستان  به جا گذاشته است که حتا در صورت رفع و حل یک‌شبه‌ی همه‌ی معضلات و اختلافات، برگشت به حالت واقعی تدافعی و رزمی تمام‌عیار، سال‌های دیگر برای این نهادها وقت خواهد گرفت. جنگ کنونی، جنگ پیچیده‌ای است. طالبان و گروهک‌های تروریستی فقط طالبان مدرسه‌های دینی نیستند، آن‌ها نیروهای وابسته‌ به دستگاه‌های اطلاعاتی کشورهای منطقه به ویژه استخبارات نظامی پاکستان‌اند. مدیران پروژه‌ای به نام طالبان کارکشته‌های استخبارات پاکستانی‌اند که به طور منظم فرماندهان طراز اول طالبان را آموزش می‌دهند و برای دهشت‌افگنی آنان برنامه‌ریزی می‌کنند. در چنین شرایطی لازم است در قدم اول صف سیاسی حکومت منسجم، فشرده و متحد شود. شکست سیاسی و پراکنده‌گی نخبه‌گان سیاسی مستقیماً آن گونه که در بالا ذکر شد تاثیرات ناگواری بر تعیینات و متعاقباً بر تمامی امور نظامی کشور دارد. بازنگری استراتژی جنگ با تروریسم امر ضروری است. در سطح تاکتیکی و عملیاتی نیز رویه‌های گذشته نظامی تعویض و بهتر شوند. در تعیینات برای یک جنگ دشوار و نفس‌گیر نباید خطر قومی‌سازی را پذیرفت. صفوف ارتش، پولیس و امنیت آن‌گاه مستحکم و استوار خواهد ماند که سیاسیون ما سلیقه‌های تباری و حزبی خودشان را بر دستگاه‌های نظامی کشور تحمیل نکنند. نهاد‌های اطلاعاتی ما باید صاحب دکترین و دیدگاه اطلاعاتی باشند و محیط کار اطلاعاتی را حرفه‌ای بسازند.

اطلاعات ستون فقرات جنگ با تروریسم است. فرصت‌های فراوانی برای تغییرات بنیادین و اساسی در ساختار و ماهیت نیروهای امنیتی و دفاعی ما از دست رفته است. زمان احتمالاً در جانب ما نیست ولی به هیچ وجه نباید به تروریسم، دهشت‌افگنی و طالبانیسم باخت. برگشت زمام‌داری سیاه طالبانی گزینه‌ای برای مردم ما نیست. ما باید به اصلاحات اساسی نیروهای امنیتی‌مان بپردازیم و به جنگ سیاهی برویم.

Exit mobile version