افغانستان و روابط ناتعریف شده با پاکستان

عزیز چوپان

در سال 1947 که انگلیس از هندوستان برآمد و آن کشور را بر بنیاد مذهب تجزیه کرد، کشور جدید بنام مسلمانها از پیکر هند جدا کرده شد که بعد ها نام پاکستان را بخود اختصاص داد. این کشور جدید که هم با هند هم سرحد است و هم با افغانستان، در همان سال 1947 با هند بر سر کشمیر درگیر شد. انگلیس عمداً نه موضوع کشمیر را بین هند و پاکستان حل کرد و نه هم موضوع خط دیورند را بین پاکستان و افغانستان. بناأً پاکستان از همان روز اول با این دو کشور درگیر شد چنانچه با هند سه بار درگیر شد، (48-1947، 1965 و 1971). پاکستان در سال 1971 به کمک هند بنفع بنگال تجزیه شد، و پاکستان شرقی بنام بنگله دیش به حیث کشور جدید عرض اندام کرد. در همان سال انتخابات پارلمانی در پاکستان صورت گرفت که حزب عوامی لیگ برهبری شیخ مجیب الرحمن برنده شد و باید حکومت جدید را تشکیل میداد؛ ولی ذوالفقار علی بوتو صدراعظم و رهبر پیپلز پارتی حاضر نه شد پیروزی شیخ مجیب را بپذیرد. در مقابل مردم بنگال در برابر بوتو قیام کردند که بوتو قوای خود را بخاطر سرکوب مردم بنگال به آنجا فرستاد. آن وقت جنرال تیکه خان لوی درستیز پاکستان بود و قوماندۀ قوای اعزامی به بنگال را جنرال عبیدالله نیازی بر دوش داشت. هندوستان از مردم بنگال حمایت کرد که قوماندۀ قوای هند را جنرال ارورا بر دوش داشت. قوای پاکستان در بنگال آنقدر خون ریخت که جنرال تیکه خان بنام قصاب بنگال شهرت یافت و علاوه بر آن صدها هزار زن و دختر بنگالی مورد تجاوز جنسی قوای پاکستانی قرار گرفتند؛ ولی بالاخره بنگالیها پیروز شدند و قوای پاکستانی شکست خوردند. بیش از نود هزار عسکر پاکستانی بشمول جنرال نیازی تسلیم قوای هندی شدند که این شکست در تاریخ پاکستان بزرگترین شکست است. پاکستان در 1998 در جنگ کارگل خواست انتقام شکست بنگال را از هند بگیرد؛ ولی به اثر مداخلۀ بل کلنتن رئیس جمهور امریکا، پاکستان مجبور به عقب نشینی شد، کلنتن نواز شریف صدراعظم پاکستان را به واشنگتن خواست و او را ترسانید که هند در حال حمله بالای پاکستان است، پس بهتر است که پاکستان قوای خود را حکم عقب نشینی دهد که نواز شریف پذیرفت؛ ولی این موقف نواز شریف از سوی جنرال پرویز مشرف لوی درستیز پاکستان بزدلانه خوانده شد و روابط صدراعظم و لوی درستیز بهم خورد که نتیجه اش کودتای 1999 برهبری مشرف شد.
تا جایی که به روابط با افغانستان ارتباط دارد، گر چه در 71 سال گذشته، بین افغانستان و پاکستان کدام برخورد مسلحانه نشده است؛ ولی روابط سیاسی شاهد فراز و فرود های زیادی بوده است. در سال 1334 ش در زمان صدارت داوود خان حکم سفر بری در برابر پاکستان داده شد؛ ولی در نتیجه منجر به کدام برخورد نشد. پاکستان یک حربه در دست داشت که همیشه از آن در برابر افغانستان استفاده میکرد و آن راه ترانزیتی کراچی-تورخم بود. چنانچه باری در زمان ریاست جمهوری مارشال ایوب خان این راه را برروی افغانستان بست، تا آنکه رضا شاه، پادشاه ایران وساطت کرد و اوضاع بحالت عادی برگشت. در زمان صدارت داوود خان جنگ سرد بین دو کشور به اوج خود رسید؛ رادیو پشاور و رادیو افغانستان مصروف تبلیغات علیه یک دیگر بودند.
حین تشکیل پاکستان از اینکه سرنوشت سرزمینهای افغانی، آنسوی خط دیورند تا اباسیند ناتعریف شده ماند، افغانستان، در برابر عضویت پاکستان در سازمان ملل رأی مخالف داد که این موضوع هنوز هم از دل پاکستانیها بیرون نشده است؛ ولی افغانستان خیلی زود ازین موقف خود عقب نشسته، افغانستان در کراچی سفارت خود را باز کرد (در آن وقت پایتخت پاکستان) و سفارت پاکستان در کابل باز شدند، و روابط دپلوماتیک آغاز شد. متأسفانه از همان سال 1947 تا به امروز (2018) روابط این دو کشور تعریف نشد؛ گاهی آشتی و گاهی خشمی.
در زمان جمهوریت داوود خان، ذوالفقار علی بوتو صدراعظم پاکستان یک قدم ظاهراً جرأتمندانه برداشت، موصوف در رأس یک هیأت به کابل سفر کرد و با داوود خان ملاقات نمود او به داوود خان گفت که من خودت را پدر خطاب میکنم، بین ما و شما همین یک موضوع خط دیورند مورد اختلاف است و دیگر هیچ اختلافی با هم نداریم، پس این موضوع را آنچنان که خودت میخواهی حل کن؛ ولی یک شرط دارم و آن اینکه پسرت را نزد قومش شرمنده نسازی. داوود خان از بوتو خواست، رهبران زندانی کردۀ پشتونها و بلوچها را رها کند، بوتو پذیرفت؛ ولی از داوود خان خواست که به او کمی فرصت دهد؛ زیرا بقول او، جنرالهای پاکستانی مردم خطرناکی هستند. بوتو بالاخره به وعدۀ خود وفا کرد و داوود در مقابل سفر بوتو، به اسلام اباد سفر کرد. عبدالصمد غوث معین سیاسی وزارت خارجۀ زمان داوود خان در کتابش سقوط افغانستان می نویسد اگر در پاکستان بوتو و در افغانستان داوود با کودتاها روبرو نمی شدند شاید در چهار پنج سال آینده، تمام موارد اختلافات بین دو کشور حل میگردید؛ ولی از بین رفتن دو رهبر تمام امکانات حل اختلافات بین دو کشور را از بین برد. قابل یاد آوری است که در زمان سکندر میرزا که سفری به کابل نمود روابط خوب شده بود؛ اما کودتای جنرال ایوب خان علیه او این روابط را خراب کرد.
کودتای هفتم ثور فضا را خیلی تاریک ساخت. گر چه جنرال ضیاءالحق رئیس جمهور نظامی پاکستان به کابل سفر کرد و نورمحمد تره کی و حفیظ ا… امن در پغمان به او مهمانیی ترتیب دادند و در عین زمان در مورد روابط دو کشور با هم گفتگو کردند. شاید هر دو جناح به کدام توافقی رسیده باشند؛ اما موضوع دیورند هرگز از دل رهبران پاکستان بیرون نرفت، چنانچه ضیاءالحق در حاشیۀ کنفرانس کشورهای غیر منسلک که در سنبلۀ 1358 در هاوانا دایر گردید دو بار با نورمحمد تره کی دیدار کرد و از جمله پیشنهاداتی که او کرد یکی هم به رسمیت شناختن خط دیورند بحیث سرحد رسمی بین دو کشور بود؛ ولی تره کی به او گفته بود که من رئیس یک حکومت انقلابی هستم نه منتخب بناأً تصمیم درین رابطه بالاتر از صلاحیت من است.
البته پاکستان ممکن منتظر آن بود که اگر حکومت مجاهدین در کابل به قدرت برسد ممکن با آن به یک توافق برسد؛ ولی این تصور پاکستان برعکس شد؛ زیرا در افغانستان حکومتی بمیان نیامد و کسی در رأس هرم حکومت قرار نگرفت که به این خواست پاکستان لبیک بگوید.
ملا عبدالسلام ضعیف سفیر افغانستان در اسلام اباد حین حاکمیت طالبان در یک مصاحبه با تلویزیون ملی کشور گفت که پاکستان سه بار از ما خواست تا خط دیورند را برسمیت بشناسیم:
بار اول از من بصورت نیمه رسمی این تقاضا را کرد.
بار دوم حینی که ملا عبدالرزاق وزیر داخله بود و به اسلام اباد سفر کرد.
و بار سوم وقتی جنرال معین الدین حیدر بحیث وزیر داخلۀ پاکستان به کابل و بعداً به کندهار سفر کرد و از ملا محمد عمر عین خواست را مطرح کرد؛ ولی ملا محمد عمر در جوابش گفت که این کار از صلاحیت ما بالاست، باید اولاً زمینۀ آن مهیا شود، تا حکومت مورد تأیید همۀ افغانها بمیان آید، بناأً این کار، کار حکومت آینده است.
بهمین ترتیب از رئیس جمهور حامد کرزی هم به کرات خواسته شده است تا خط دیورند بحیث سرحد رسمی شناخته شود؛ ولی او هم از پذیرش چنین خواستی شانه خالی کرد. تا جایی که به اشرف غنی ارتباط دارد، موصوف در آغاز خود را با اسلام آباد خیلی نزدیک کرد، تا جایی که برخلاف پروتوکول به دفتر کار جنرال راحیل شریف لوی درستیز پاکستان رفت و دو به دو با هم نشستند که فقط خداوند (ج) عالم است که این دو با هم چه گفتند و به چه نتیجه رسیدند، چنانچه در همان مرحله روابط غنی با هند هم بسوی سردی گرایید و این امر باعث دلسردی و ناخشنودی هند هم شد؛ ولی پاکستان نخواست با افغانستان روابط دوستانه برقرار کند. شرایطی را هم که پاکستان شاید با رهبران افغانستان مطرح کرده باشد پذیرش آن برای یک رهبر افغان ولو هر قدر هم معامله گر شود کار ساده یی نیست، چنانچه غنی دو، سه سند را با پاکستان امضا کرد که از طریق مطبوعات افغانی افشا شد و غنی دست به توجیهات نادرست و غیر قابل پذیرش به ملت زد. متأسفانه غنی بخاطر باقی ماندن در اقتدار حاضر به هر نوع معامله است؛ ولی شاید دیگر ایام به کام او نباشد. غنی از 2014 تا به امروز (2018) در یک مسأله ملی هم یک موقف ملی نگرفته است؛ در برابر امریکا کرنش در برابر ناتو کرنش، در برابر پاکستان کرنش، که نمیدانم تا بکی.
متأسفانه بصورت اخص در چند سال اخیر روابط افغانستان با پاکستان کاملاً ناتعریف شده باقی مانده است، در حالی که پاکستان در برابر ما چنان عملی کرد که بدتر از عملکرد اسرائیل در برابر فلسطین بود، شما بین این دو مقایسه کنید تا حقیقت را خوبتر بدانید. می پذیریم که افغانستان فعلاً یک کشور فقیر و جنگزده و محتاج است؛ ولی این حالت هرگز به این معنی نیست که ما از خاک خود بگذریم، از منافع ملی خود بگذریم و هر آنچه پاکستان بخواهد بساز آن برقصیم. من فکر میکنم که افغانستان بیش از هر وقت دیگر به تدویر یک لویه جرگۀ واقعی؛ نه قلابی، نیاز دارد تا همۀ مشکلاتی که افغانستان با آن مواجه است حلاجی شود و راه نجات ازین حالت تدارک دیده شود و بصورت مشخص روابط افغانستان با پاکستان تعریف شود؛ ولی اگر ما یک روز آشتی باشیم و روز دیگر غیر آشتی، فکر میکنم با گذشت هر روز زیان میکنیم؛ زیرا حالت مبهم هیچگاه به نفع ما نیست.

Exit mobile version